آریاییهای ایرانی
ایرانیان، از نژاد هند و اروپایی هستند که یک سر آن در
اروپا و سر دیگر در آسیا تا انتهای مرزهای شرقی هندوستان است، زینروست که این
نژاد بزرگ را که از مردم سفید پوست میباشند هند و اروپایی گفتهاند، مردم هند و
اروپا به دو تیرهی بزرگ غربی و شرقی تقسیم میشوند: اقوام غربینژاد هند و
اروپایی شامل مردمی میشوند که غالبا در اروپا مسکن دارند، تمام اقوام یونایی و
ژرمن و لاتین و انگلوساکسون و اسلاو از نژاد هند و اروپایی غربی بشمار میروند. اقوام
هند و اروپایی شرقی در درجهی اول شامل قوم بزرگ و پر جمعیت هند و سپس مردم ایرانی
و ارمنی میشوند، نژاد هند و اروپایی که در روزگاران گذشته به صورت یک قبیلهی
کوچک با هم میزیستند و زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند، بعدها بر اثر توالید و
تناسل رو به فزونی نهادند و دستهها و تیرههای تازهای تشکیل دادند و به نقاط
دوردست مهاجرت کردند و سرانجام دو قوم بزرگ هند و اروپایی را تشکیل دادند. آریاییها
به آسیا آمدند در فلات پامیر سکونت گزیدند، هندیان و ایرانیان دو برادر آریایی
هستند که قرنها دراز در یک ناحیه در کنار هم میزیستند، کمکم بر اثر کثرت جمعیت
و تنگیجا ناچار به جدایی از هم شدند و هر یک راهی را پیش گرفتند و به طرفی مهاجرت
کردند.
عصر ودایی
عصر ودایی دورهای است که آریاییهای هند و ایرانی با هم میزیستند
و یا تازه از هم جدا شده بودند، این عصر را با نام کتاب ودا که قدمت سرودههای آن
را 2000 تا 1000 پیش از میلاد است، عصر ودایی خواندهاند.
در کتاب ودا آمده که آریاها در این عصر در سرزمینی به نام
آریهورته میزیستهاند که ظاهرا این نام همان باشد که به صورت آئیریانهوئجه در
کتاب اوستا آمده است؛ آریهورته بهمعنی چراگاه شبانان آریایی است، زیرا آریاییها
در آن عصر زندگی شبانی داشتند و به چراندن گاو و گوسفند میپرداختند، هنوز به
تحقیق معلوم نیست که محل این سرزمین در کجا بوده، بیشتر دانشمندان بر این باورند
که آریهورته در منتها الیه شرقی فلات ایران و در مغرب فلات پامیر بوده است. ودا که
مشتمل بر چهار کتاب است مربوط به یک زمان نیست، بلکه اجزای آن در قرنهای مختلف
سروده شده است، آن قسمت از کتاب ودا که با پیشینهی تاریخی ما ارتباط دارد، قدیمیترین
اجزای چهارگانهی آن ریگودا است. این کتاب مذهبی را که در آن زمان به صورت سرودههایی
بوده که سینه به سینه نقل میشده است، عدهای از شاعران آریایی که ریشی خوانده میشدند،
سروده اند. کلمهی آریا در آن کتاب به معنی نجیب و بزرگوار آمده است.
تشکیلات اجتماعی آریاییها در عصر ودایی: هستهی مرکزی آریایی خانواده بود که ریاست آن را پدر
خانواده بر عهده داشت و او را به زبان ودایی پاتی به معنی نگهدارنده و حامی و یا پیتری
یعنی خوراک دهنده یا پدر میخواندند؛ مادر یا ماتری، بانوی خانواده بود. چون آریاییها
قومی شبان و گلهدار بودند، خانوادههایی که برای نگهداری گاوان خود آغل مشترک
داشتند آنان را یک عشیره یا گوترا میخواندند و گوتراهایی که چراگاههای مشترک
داشتند ایشان را گشتی مینامیدند. اگر این گشتیها در دهی ساکن میشدند آنان را
ویسه میگفتند، مجموع چند ویسه را جانه یا قبیلهی بزرگ مینامیدند و چنین سرزمینی
را که مردم آن در شیوه و روش زندگی یکسان بودند جاناپادا مینامیدند و رئیس آن را
جان یعنی شه میخواندند؛ اساس حکومت آریاییها حکومت پادشاهی بود.
دین آریاییها در عصر ودایی: آریاییها در عصر ودایی دارای عقایدی ساده و بیآلایش
بودند و بیشتر مظاهر طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان و آسمان و کوه و رودخانه و
سپیدهدم را میپرستیدند و برای آنها قربانی میکردند، ایشان تمام موجودات مفید و
نورانی را داوس یعنی عناصر درخشنده میگفتند، خدایان بزرگ آنها عبارت بود از:
ایندرا، خداوند تندر و جنگ؛ وارونا، خدای آسمان پرستاره؛ میترا، خدای خورشید؛
آگنی، خداوند آتش.
چنانکه گفتیم کمکم جمعیت آریاییهای عصر ودایی روبه فزونی
گرفت و به تیرهها و دستههای چندی تقسیم شدند و دو دستهی بزرگ ایشان که یکی به
آرایاهای ایرانی و دیگری به آریاییهای هندی معروفند از هم جدا شدند، مردم نخستین راه
مغرب و سرزمین فلات ایران را پیش گرفتند و گروه دوم به جنوب آن سوی رود سند مهاجرت
کردند و به نام آن رود سندی (هندی) خوانده شدند و هر کدام راه تازهای را در
سرنوشت خود پیمودند.
عصر اوستایی
آریاییهایی که به سوی مغرب مهاجرت کرده بودند در مشرق فلات
ایران مسکن گزیدند و نام خود را بر این فلات نهادند و آن سرزمین را از آن پس
آییریانه یا ایران خوانده شد، زیرا آریا به معنی آریایی و آنه که پسوند مکان است
به معنی جای و محل میباشد و این دو جز روی هم به معنی جایگاه آریاییها است.
چون رهبر معنوی بزرگ آریاییها در این عصر پیامبری به نام
زردشت بود و کتابی آسمانی به اسم اوستا داشت، از این رو این دورهی زندگی آریاییها
را عصر اوستایی خواندهاند، دانشمندان قدمت عصر کتاب اوستا و ظهور زردشت را از
1000 تا 1400 پیش از میلاد دانستهاند؛ در کتاب اوستا مسکن اصلی آریاییها
ائیریانه وئیجه آمده است؛ از کتاب وندیدا که از کتاب پنجگانهی اوستای موجود است
بر میآید که آریاییهای ایرانی از مسکن اصلی خود آئیریانهوئجه (ایرانویچ) که
محل آن بر ما معلوم نیست به ولایت سند و مرو و باختر (بلخ) و نسا (حدود عشقآباد)
و هرات و کابل و رخج (در مغرب افغانستان) و هیرمند و طوس و شاهرود و صفحاتالبرز
مهاجرت کرده و سرانجام به ناحیهی ری رسیده و از آنجا بتدریج در دیگر نواحی فلات
ایران پراکنده گشتهاند. در این سرزمین وضع اجتماعی آریاییها تغییر کرد و بکلی با
طرز زندگی آریاییهای هندی تفاوت داشت، بر اثر تغییر آب و هوا شرایط زندگی لازم
آمد که طرز تفکر آریاییهای ایرانی درباره ی جهان آفرینش تغییر کند.
ظهور زردشت: در پیش گفتیم که آریاییهای هندی دارای خدایان بیشماری بودهاند که هر کدام
از آنها را داوس میخواندند؛ زردشت که نام او در اوستا زرتوشتر به معنی دارندهی
شتر زرد یا قوی است به فکر تجدید نظری در دین و آیین ودایی افتاد، چون پیش از آمدن
آریایی ها فلات ایران خالی از سکنه نبود و مردمی که نام ایشان در پیش گذشت در آن
میزیستند و با قوم جوان و تازه نفس آریایی مخالف بودند و مانع پیشرفت آنان میشدند،
زردشت به فکر آن افتاد که نخست آریاییها را که دارای خدایان گوناگون بودند و هر
تیره و قبلیه به خدای خاصی گرایش داشتند متحد سازد و به یک خدای آورد. او که
نخستین پیامبر یکتاپرست آریایی هست بر آن شد که خط بطلان بر همهی خدایان بیشمار
ودایی بکشد و آنها را از مقام الوهیت به درجهی دیوی و ظلمت تنزل دهد، زردشت به
خدای یکتایی قائل شد که او را اهورامزدا یعنی دانایتوانا میخواند. در پیش او همهی
خدایان آریایی و غیر آریایی موجودات شریر و تاریکی و جانوران درنده و آزارنده و
بیماریها و رنجها و مرگ در شمار دیوان محسوب میشدند. زردشت جهان آفرینش را به
دو قسمت متمایز کرد، اصل یکی از آنها را که همهی خیرها و خوبیها از آن پدید
آمده بود، اسپنتهمینو یعنی معنای مقدس و اصل دیگر را که همهی زشتیها و بدیها و
تاریکی و رنجها از آن صادر شده، آنگرهمینو یعنی معنایپلید و ناپاک خواند. بنابراین
روشنیها، نور، زیبایی، آتش، گاو و همهی جانوران مفید و نیکی و راستی و همهی
خوبیهای جهان از معنی نیک پدید آمده بودند و تاریکی، زشتی، جانوران زیانرسان، مردم
غیر آریایی، بیماریها، رنجها، مرگ و همهی بدیها از معنی و اصل بدی یا اهریمن
زاییده شده بودند؛ بنابراین دلیل اینکه زردشتیان قدیم را ثنوی یعنی قائل به دو اصل
نیکی و بدی دانستهاند بر اساس این فلسفه میباشد.
در مذهب زردشت، اهورامزدا نورالنوار است، یعنی همهی انوار
جهان از مقام الوهیت او صادر شده است، زردشت اساس سعادت دنیوی و اخروی را بر سه
اصل اخلاقی نهاده که عبارت بودند از: رفتار نیک، پندار نیک، گفتار نیک.
کتاب آسمانی زردشت، اوستا نام داشت که در طول زمان به آن
اضافاتی شده است، ولی قسمتی که آن را اثر مسلم زردشت میدانند، گاتها میباشد که
اکنون میان کتاب یسنی جای دارد. اوستا پیش از اسلام به بیست و یک نسک یا کتاب تقسیم
میگشت ولی پس از آن بسیاری از نسکهای آن گم شد، اوستای موجود به شرح زیر به پنج
کتاب تقسیم میشود: یسنا به معنی جشن، یشتها به معنی ستایش و
قربانی، ویسپرد به معنی همهی بزرگان و ردان دین، وندیداد به معنی
قانون ضد دیوان، خرده اوستا به معنی اوستای کوچک است. اوستا به خط الفبایی
و صدا دار مخصوصی نوشته میشود که آن را دیندبیره میخوانند، در روایات دینی
زردشتیان آمده است که زردشت کتاب خود اوستا را به نزد پادشاهی به نام ویشتاسپ (گشتاسپ)
برد و او را به دین خود خواند و او و پسرش اسفندیار از حامیان دین او شدند و آیین
مزدیسنا (خداپرستی) را در ایرانزمین بگستردند.
دکتر علی نیکویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر