۱۳۹۵ تیر ۳, پنجشنبه

جشن تیرگان شادباش


واژه‌ی تیرگان از ایزد تیر می‌آید، ایزد تیر[1] یکی از ایزدان و فرشتگان در استوره های ایرانیان باستان بود،  تیر در منابع زرتشتی ایزد باران دانسته شده‌است. ستاره مظهر او شباهنگ[2] است. هرسال پس از چیرگی بر اپوش (دیو خشکسالی) مخزن باران در دریای فراخ کرت[3] را باز می‌کند.
ستاره‌ی تابان وشکوهمند تیشتر ستاره‌ آبها و سرچشمه‌ی باران و باروری است، چهارمین ماه سال (تیر ماه) به تیشتر اختصاص دارد، تیر یکی از خدایان قدیم ایرانی بوده اوست که آیین‌های او با تیشتر درآمیخته است.[4] استوره‌ی نبرد تیشتر با دیو اَپوش[5] تا اندازه ای برای ما روشن می‌نماید این مراسم آئینی را، ایرانیان پارینه بر این باور بودند که قربانی هایی که درست انجام گیرد و به خدایان تقدیم گردد، ایشان را نیرومند می‌سازد و این نیرومندی سبب می‌گردد که پی آمدن منظم فصول حاصل گردد؛ هنگامی که قربانی ها تیشتر را به یاری بخوانند خشکسالی مغلوب می‌شود و باران می‌تواند به جهان زندگی بخشد. در نظر ایرانیان باستان نتیجه‌ی نبرد کیهانی میان نیروهای زندگی و مرگ بستگی به این می‌داشت که آدمی معتقدانه وظایف آیینی خود را به جای ببیاورد.[6]
برای جشن تیرگان افسانه‌های گوناگون نقل می گردد که در این فرصت به آنها اشاره‌ای کوتاه می نماییم.
1.      در زمان فیروز جد انوشیروان چند سالی باران نیامد و مردم در خشکسالی بودند، فیروز به آتشکده‌ی پارس رفت و دعا کرد و در این روز باران زیاد ببارید از آن روز به بعد در میان ایرانیان رسم بود که به یاد باران به هم آب می‌پاشند.[7]
2.      روایت دیگر در مورد تیر انداختن آرش کمانگیر است و بوریحان بیرونی چنین نقل می‌کند: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر غلبه کرد و او را در طبرستان محاصره نمود، بر این قرار دادند حدود خاکی از ایران باید به توران واگذار گردد به واسطه‌ی پرش و خط سیر تیری معین گردد؛ در این هنگام فرشته‌ی اسفندارمذ حاضر گشته، امر کرد تیر و کمانی چنانکه در اوستا بیان شده است برگزیده شود، آنگاه آرش را که مرد شریف، حکیم و دینداری بود برای انداختن نیر بیاوردند، آرش برهنه شد، بدن خویش را به حاضرین نشان داد و فریاد زد: ای پادشاه، ای مردم، به بدنم بنگرید، مرا زخم و مرضی نیست ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر پاره پاره شده و فدای شما خواهم گردید، آرش بدین مانند که گفته بود جان در تیر نمود و تیر پرتاب شد تا به آنجایی رفت که هزار فرسنگ فاصله داشت و آنجا مرز ایران و توران شد، مردمان شادی کردند زیرا از دست افراسیاب تورانی رهایی یافتند.[8]
3.      طبری برای جشن تیرگان می‌نویسد: و هر دو مُلک ایران و توران عهد بستند و صلحنامه بنوشتند، در آن حدود از آن بلندتر کوهی نیست و تیری را نشان کردند و بینداختند تا بر لب جیحون نشت.[9]
4.      روضته الصفا در صلح میان منوچهر و افراسیاب از زبان افراسیاب تورانی چنین می نویسد: مقرر و مشروط به آنکه آرش از سر کوه دماوند تیری اندازد، هر کجا که آن تیر فرود آمد فاصله میان دو مملکت ایران و توران آن محل بود، آرش بر قله‌ی دماوند رفته، تیری جانب مشرق افکند، از شست رها کرد و آن تیر از وقت طلوع آفتاب تا نیمروز در حرکت بود و به هنگام استوا بر کنار جیحون افتاد.[10]
5.      گردیزی مورخ سده‌ی پنجم قمری، انگیزه‌ی برگزاری جشن تیرگان را همانند بیرونی، قهرمانی و تیراندازی آرش می‌داند و چنین می نگارد: ... سرشستن از بَهر آن است که چنین گویند که چون کیخسرو شاه ایران زمین از جنگ افراسیاب تورانی بازگشت، به سر چشمه فرود آمد تنها خوابش برد، پس بیژن پسر گیو فرارسید و او را خفته یافت، آب بر روی او زد تا از خواب بیدار شود و اندرین روز غسل کردند، میان ایشان رسم بماند.
6.       در فقره‌ی ششم و سی و هفتم از تشتر یشت اوستا چنین می آید: تیر جَست، چالاک به سوی دریای فراخکوک شتاید، همانگونه که تیر در هوا از کمان بهرین تیرانداز آریایی ارخش از کوه ائیریوخشه و خوانوت[11] پرتاب گردید[12]، ارخش همان است که مجمع التواریخ از او به نام آرش شیوا تیر نام می برد.
در دوره‌ی صفوی تیرگان یا آب پاشان در اکثر نقاط ایران زمین برگزار می‌شد، از میان شاهان صفوی شاه عباس توجه زیادی به این جشن نشان می‌داد و آن به صورت یکی از جشن‌های مورد علاقه‌ی او در فصل تابستان درآمده بود؛ اسکندر بیک ترکمان منشی مخصوص شاه عباس صفوی در وقایع سال بیست و پنجم جلوس شاه عباس در فصل بهار در مازندران بسر برده و در اوایل تابستان برای تماشای جشن آب پاشان رهسپار گیلان گردیده می‌نویسد: رسم مردم گیلان است که در ایام خمسه مسترقه هر سال که به حساب نجوم آن ملک بعد از انقضای سه ماه بهار قرار داده اند و در میانه‌ی اهل عجم روز آب پاشان است، بزرگ و کوچک، مذکر و مونث به کنار دریا آمده با یکدیگر آب بازی می‌کردند، بدین طرب و خرمی می گذراندند الحق تماشای غریبی است، القصه موکب همایون از فرخ آباد بدان صوب در حرکت آمد و به قصبه‌ی رودسر از اعمال رانکوه گیلان که این صحبت بهجت افزار منعقد شده بود رسید، تماشای آن سور و نظاره گر آن انجمن بودند...[13]
دکتر صادق کیا در واژه نامه‌ی طبری در گاه شماری و جشن های طبری می نویسد: ... پس از نوروز از همه نامدارتر جشن سیزده تیرگان است که آبریزان نیز می‌گویند، که در روز تیر (سیزدهم) و در تیرماه در سراسر ایران گرفته می شود.[14]
پس برای جمع بندی نهایی سخن می‌توان چنین نگاشت که: در باورهای مردم، درباره‌ی جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر می‌باشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است؛ در اوستا، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در می‌آید و در ده روز دوم به چهره‌ی گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوش‌های زرین. تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرومی‌رود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روب‌رو می‌شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می‌خورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد می‌جوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز می‌گردد و آب‌ها می‌توانند بدون مانعی به مزرعه‌ها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای کیهانی برمی‌خواستند به این سو و آن سو راند، و باران‌های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره‌ی آرش کمانگیر استوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان افراسیاب و منوچهر، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می‌خورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در می‌آیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد می‌پذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فروآمد همان‌جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ ایزدبانوی زمین  پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کماندار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته‌است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژی‌ای در وجودم نیست، ولی می‌دانم چون تیر را از کمان رها کنم همه‌ی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بی‌جان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روان‌های پاک همه‌ی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشته‌ی باد فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رفت و از کوه و در و دشت می‌گذشت تا در کنار رود جیهون به تنه‌ی درخت گردویی که بزرگ‌تر از آن در گیتی نبود نشست.آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن ایرانیان جشن گرفتند.
 جشن تیرگان در میان مردم ایران باستان با شکوه خاصی برگزار می گردید، و تا این اواخر نیز بین مردم از رونق خاصی برخوردار بود و متاسفانه این جشن نیز مانند دگر جشن‌های باستان به بوته‌ی فراموشی سپرده شد، اما امروزه جمعیت کوچک زردشتیان ایران همچنان این جشن را نگه دارند و مراسم آن را برپا می‌دارند، ایشان برای برپایی این جشن روز پیشش تمام محوطه‌ی خانه را آب و جارو می کنند، صبح روز جشن آب تنی می‌نمایند، لباس نو پوشیده و نخی نازک از ابریشم هفت رنگ به نام تیر و باد به مچ دست می‌بندند، و‌  و در روز باد یعنی بعد از ده روز از دست باز 






کرده و به باد می دهند، در این جشن جوانان زردشتی با شعف و شادی به دنبال هم می دوند و به هم آب می‌پاشند و صدای قهقهه‌ی آنها در کوچه و محله می‌پیچد، در حقیقت می‌شود گفت که این روز جشن آبریزان هم هست.

دکتر علی نیکویی

پانویس


[1] Tir, Tistar
[2]  شباهنگ یا شِعرای یمانی درخشانترین ستاره‌ی آسمان شب است. این ستاره در پارسی با نام‌های کاروان‌کش، وَراهَنگ، شب‌کش، خُنُک، تیر و تیشتَر نیز نامیده می‌شود. نام عربی آن شِعرای یمانی و نام انگلیسی آن Sirius است.
[3]  فراخ‌کرت دریایی اسطوره‌ای است که در کنار کوه البرز قرار دارد. دریای فراخکرت یک سوم زمین است. در اساطیر ایران تیشتر (یا تیر) ۱۰ روز و ۱۰ شب باران فرو ریخت که هر قطره از باران به درشتی پیاله‌ای بود. آب در روی سطح زمین به ارتفاع قد یک انسان بالا آمد و آفریدگان اهریمن(دیوان) پس از اینکه توسط باران به هلاکت رسیدند به اعماق زمین رانده شدند. سپس باد وزیدن گرفت و آب‌ها را دور کرد و به سوی ساحل برد و دریای فراخکرت از آن پدید آمد که بعضی آن را دریای تتیس (مربوط به هزاره‌های قبل از میلاد) می‌دانند و عموما آن را برابر دریای خزر کنونی می‌شناسند.
[4]  هینلز،شناخت اساتیر ایران،ص35
[5]  دیو خشکسالی و دشمن تیشتر
[6] هینلز،شناخت اساتیر ایران،ص37
[7]  رضایی، اصل و نسب دین های ایران باستان،ص490
[8]  بیرونی، آثارالباقیه،ص335-336
[9]  عرب گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ص154
[10] عرب گلپایگانی، اساطیر ایران باستان، ص154
[11]  کوه‌های ائیریوخشوثه و خوانونت معلوم نیست کجاست و امروز چه نامی دارند ولی می‌توان گفت اولی در طبرستان و دومی در مشرق ایران واقع است، فخر الدین گرگانی در داستان ویس و رامین می‌گوید:
اگر خوانند آرش را کمانگیر  //    که از ساری به مرو انداخت یک تیر
تو اندازی بجان من زگوراب  //   همی هر ساعتی صد تیر پرتاب
[12]  پورداوود، یشت‌ها، ج1.ص287
[13] هویان، آندرانیک، جشن تیرگان، روزنامه‌ی همشهری، سال هفتم، شماره‌ی 1867،سیزدهم تیرماه.
[14]  محمدی، جشن های ایران باستان، ص115

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر