۱۳۹۴ بهمن ۹, جمعه

جزوه ی جلسه ی دوم حکمت هنر اسلامی.

      به نام خدا



Ø     هنر اسلامی؛ ماهیت و شکل
هنر اسلامی در مقایسه با هنر دیگر ملت ها چه در شکل و تصویر تفاوت دارد؛ فیلیپس(Philips) در مورد ماهیت و شکل هنر اسلامی بر این باور است که: در هنر اسلامی اساسا به مقوله ی رنگ توجه خاصی می شود، بر خلاف هنر غرب که علاقه ی بیشتری به شکل و تصویر دارد. هنر شرق دارای ویژگی ای زنانه و احساسی است و مقوله ی رنگ در آثار هنری اسلامی اهمیت خاصی دارد، در حالی که در هنر غرب ویژگی های مردانه مشاهده می شود و نوع هنر ایشان عقلانی است و بر اساس طرح های انعطاف پذیر و شکل پذیرِ بی اعتنا به رنگ می باشد.
تفاوت اساسی بین هنر اسلامی و هنر دیگر فرهنگ ها این است که بر اشکال و تصاویر نابی که در مقابل اشیا طبیعی قرار دارند تمرکز می کند، این تصاویر و اشکال و الگوهای متنوعی را ایجاد می کند، گرچه رشته ی هنر اسلامی جدا از تاثیرات طبیعت نبوده است با این همه تصویرگری های این هنر بر خلاف هنر غربی که تصاویری واقع گرایانه دارد بیشتر تصاویری انتزاعی بوده است.
ü     هنر مُنقش به گل و گیاه
استفاده از تصاویر منقش به گیاهان در هنر اسلامی تا حدودی به تقلید از تصویرگری موجودات زنده مقید است، به هر حال این ممنوعیت اسلامی به طور طبیعی به واسطه ی منع تصویرگری انسان و حیوان موجب پا به عرصه ی وجود و رشد نهاده است؛ منتقدان هنری تصاویر و تزئینات منقش به گل در هنر اسلامی را که فاقد آثار رشد و زندگی هستند امری اعتقادی می دانند، از نگاه آنها علت عدم رشد در هنر مُنقش به گل به خاطر محیط طبیعی کشورهای اسلامی بوده است، جایی که تجربه ی بهار و فصل رویش گیاهان به ندرت اتفاق افتاده. به هر حال این ممنوعیت علت اصلی عدم حضور آثار زندگی در بسیاری از کارهای هنری منقش به گل در هنر اسلامی است. در قبه الصخره و مسجد امویان در دمشق که اولین طرح های منقش به گیاهان را در خود جای داده است، تصاویر واقعی از گیاهان و درختان را می یابیم، اما این آثار هنری واقع گرا به دست هنرمندان بیزانسی و حمایت امویان انجام شده است. تزئینات منقش به گیاهان در مسجد سامرا نشان می دهد که چگونه هنرمندان مسلمان، به طور آگاهانه تصاویری از برگ ها و شاخه های درختان انگور را با طرح ها و برگ ها و نقوش طوماری به تصویر کشیده اند، با این وجود در قرن 13 روش های هنری واقع گرایی به تدریج در کشورهای مسلمان طراحی گشت و شاخ و برگ ها را با ظرافت بسیاری به خصوص در اطراف و مناره ها به تصویر کشیده اند.

ü     هنر هندسی
عنصر دوم هنر اسلامی شامل الگوها و اشکال هندسی است، هنرمندان مسلمان به دو دلیل هنر هندسی را استفاده و گسترش دادند، دلیل اول آن بود که جایگزینی برای تصاویر ممنوع موجودات زنده فراهم می آورد، زیرا اشکال هندسی انتزاعی بود و در مساجد باورمندان مسلمان را به تفکر روحانی تشویق می کرد و برخلاف تصاویر موجودات زنده بود که توجه را بیشتر به تمایلات انسانی سوق می داد تا خواست خداوند. بنابراین هندسه اساس هنر مسلمانان شد و این اجازه را به هنرمند داد که تخیل و خلاقیتش را آزادانه به کار بندد، بنابراین فُرم جدیدی از هنر به وجود آمد که بر اساس اشکال و تصاویر ریاضی مانند چون دایره، مربع و مثلث شکل گرفت.
دلیل دوم برای توسعه و گسترش هنر هندسی پیشرفت و جایگاه هندسه در دنیای اسلام بود. کشفیات اخیر نشانگر استفاده ی سیستماتیک اشکال هندسی توسط هنرمندان و معماران اسلامی است. آنها نشان دادند که صنعت کاران مبتدی مسلمان قوانین نظری بسیاری برای استفاده از اشکال هندسی در زیبا شناسی ابداع کرده بودند. هنر هندسی اسلامی بیشتر مربوط به مفهوم هنر آرابسک[1] است که به شکل کلی اینگونه تعریف می شود: آثار هنری تزئینی که برای سطوح صاف نباشد و شامل طرح های هندسی متقاطع چند ضلعی، خطوط درهم پیچیده ی و منحنی باشد.

ü     هنر خوشنویسی
سومین شکل تزئین هنر که توسط مسلمانان رواج یافت هنر خوشنویسی بود که از حروف نوشتاری به شکل تزئنی استفاده می شد. این هنر گاهی با اشکال هندسی و طبیعی تلفیق می یافت؛ گسترش هنر خوشنویسی به عنوان یکی هنر تزئینی به چند عامل بستگی داشت: اولین عامل آن در مربوط می شود به نوشتن کتاب مقدس مسلمانان، در قرآن کریم خداوند یاری الهی را مخصوص کسانی می داند که قرآن را بخوانند و بنویسند. عامل دوم اهمیت زبان عربی بود که زبان دین و زبان بهشتیان بوده و افزون بر این نزد اعراب مسلمان بعضی از حروف، اسما و جملات دارای قدرتی رمز آلود بودند که می توانستند انسان را در مقابل شیطان محافظت نمایند.

Ø     حکمت هنر اسلامی
نخستین بار بورکهارت[2] حکمت را بصورت جدید وارد مباحث نظری هنر اسلامی کرد وی با برداشت خاص خود که از هنر اسلامی داشت واژه ی حکمت را مطرح کرد.
در تفکر بورکهارت هنر اسلامی متکی بر حقایقی است بنیادی که طیفی از واژگان سامان یافته در کنار هم آنان را بیان می کند و در مرکز آن واژگان توحید الهی قرار دارد، واژگان مزبور عبارتند از: توحید الهی، وحدت، کثرت، نظم، علم و زیبایی، و در مجموعه ی واژگان وحدت در جایگاه خاصی قرار دارد تا توحید الهی را معنی بخشد. وحدت در هماهنگی و انسجام عالم کثرت و در نظام و توازن انعکاس می یابد، جمال فی النفسه حاوی همه ی این جهات است و استنتاج وحدت از جمال عالم عین حکمت است، بدین جهت تفکر اسلامی میان هنر و حکمت ضرورتا پیوندی می بیند، از دیدگاه مسلمانان هنر اساسا بر حکمت یا علم مبتنی است و علم چیزی جز ودیعه صورت بیان شده ی حکمت نیست. از دیدگاه بوکهارت هنر اسلامی تجربه ی زیبا شناختی و غیر شخصی از وحدت و کثرت های جهان است که در این تجربه کلیه ی کثرت ها در حوزه ی نظامی بدیع به وحدت تبدیل می شودند، در این تعریف هنر اسلامی به نحوری است که می تواند جهان را روشنایی و صفا بخشد و به انسان ها یاری می رساند که از کثرت تشویش ها بگریزند و به آرامش مصفا و روشن بی کران باز گردند.
سید حسن نصر در روند تعریف هنر اسلامی به تعریف حکمت می رسد، او بین طبیعت به عنوان محصول الهی و هنر اسلامی به عنوان محصول انسانی تناظری قائل است که ناشی از سرشت طبیعت هنر اسلامی است، این سرشت ذکر الهی است، از نظر وی طبیعت مَحمِل ذکر خداوندگار و هنر اسلامی نیز مَحمِل ذکر اَحَد است. او در این تعریف حکمت را تنها دانش می داند که یاری شناخت هنر اسلامی را دارد، چرا که حکمت واجه الهام فرا فردی است که نهایتا به او باز می گردد.
نصر در تعریف حکمت سعی می کند تبیین خرد و معنویت را خاتمه بخشد، وی در عین حال معتقد است که حکمت بر عملی باطنی استوار است که به ظاهر اشیا نظر ندارد.
Ø     رویکرد به هنر اسلامی
ü     رویکرد غیر شخصی بودن هنر اسلامی که هرگونه انگیزه فردی و شخصی را برای خلق هنر اسلامی منتفی دانسته است. در این دیدگاه انگیزه های عاطفی یا شخصی مانع توجه مستقیم به خداوند است.
ü     رویکرد دوم با الهام از ریشه و مقصد هنر اسلامی است، بنابر این تنها ساحت قدسی و ملکوت موضوع هنر اسلامی است و موضوعات دیگر و مضامین ملموس زندگی نمی تواند مضمون هنر اسلامی قرار گیرد.
ü     رویکرد سوم در ارتباط با مفهوم زمان است، از دیدگاه این متفکران هنر اسلامی قدسی و فرا زمانی است، در حالی که سایر هنرها متعلق به زمان با تمام ویژگی های فانی آن است.
ü     رویکرد چهارم بیان زیبا شناختی هنر قدسی بر اساس رمز و نماد پردازی تجریدی[3] است و اگرچه رمز و نماد مورد توافق همه متفکران است به پرداخت آبستره یا فیگوراتیو از دیدگاه آنها مورد مناقشه است.


            دکتر علی نیکویی




[1]   آرابسک : شیوه ی از تزئین با شکلهای دقیق هندسی و نقشهای گیاهی ساده شده   ( استیلیزه و قراردادی) و دور از طبیعت ( انتزاعی) با پیچ و خمهای متقاطع و موزون و مکرر که در تذهیب کاشی سازی ، قالیبافی ، گچبری، قلمزنی ، منبت کاری، حجاری ودیگر زمینه های هنری به کار می رود.
این اصطلاح واژه ای است فرانسوی ماخوذ از واژه « عرب» به معنی عربی در زبان فارسی افزون بر این واژه برابرهای عربانه، طرحهای طوماری اشکال تزریقی اشکال طوماری مجرد و.. نیز برای این مفهوم به کار برده شده است.آرابسک را برخی از هنرشناسان غربی به معنی بسیار گسترده تری به کار برده اند و همه نقشهای هندسی، گیاهی ،اسلیمی بند رومی و گره سازی راکه صرفاً به گونه ای نمایشگرنقشی موزون ومکرر به شیوه شرقی می باشد زیر عنوان آرابسک آورده اند. در حالی که هریک از اینها اصطلاحی است.خاص با مفهومی خاص ازنظر تاریخی گویا آرابسک گیاهی از صورت خیالی تاک شرچشمه گرفته باشد.
در تزئینات چند اثر هنری دوره  اسلامی نیز به طرح تاک بر می خوریم اما طرح تزئینی آرابسک به نقش تاک بسنده نمی کند و گونه های گیاهی گوناگون را به هم در می آمیزد. گاه تاک را در کنار نخل انجیر و کنگر می نشاند و گاه از آن انار، میوه کاج و گل به بار  می آورد. طرحهای اسلامی او اویلسون ترجمه محمدرضا ریاضی ص 138-137 تهران 1377.
[2]  تیتوس بورکهارت، آلمانی سویسی تبار، پژوهشگر در زمینه هنرهای اسلامی، معماری و تمدن اسلامی بود و پس از دیدار با فریتهوف شوئون به سنت گرایان و اصحاب حکمت خالده پیوست. او کتاب‌های بسیاری به انگلیسی، آلمانی و فرانسوی نوشته‌است که برخی به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌است.  ورکهارت در سال ۱۹۰۸ در فلورانس ایتالیا دیده به جهان گشود. خاندانش از نجیب زادگان شهر بال بودند. پدرش کارل بورکهارت (۱۸۷۸۱۹۲۳) پیکرتراشی صاحب نام و پدربزرگش یاکوب بورکهارت (۱۸۱۸۱۸۹۸) از پژوهندگان تاریخ در قرن نوزدهم و استاد دانشگاه‌های بال و زوریخ در سوئیس و نویسنده اثر معروف فرهنگ رنسانس در ایتالیا (منتشر شده به سال ۱۸۶۰) بود و تیتوس نوه ارشد این مورخ شهیر به شمار می‌رفت. در دوران نوجوانی هم شاگرد فریتیوف شوان (۱۹۰۷۱۹۹۸) متأله بود. بورکهارت در سال ۱۹۳۵، پس از مسافرت به آفریقای شمالی و شهرهای مغرب اسلامی، در شهر فاس سکنی گزید و در مدرسه کهن این شهر، به پژوهش در تمدن و هنر اسلامی پرداخت. در اینجا به اسلام ایمان آورد و در محضر علی بن طیب درقاوی به طریقت شاذلیه درقاویه سر سپرد و ابراهیم عزالدین نام گرفت. او از باورمندان به حکمت خالده یا جاویدان خرد به شمار می‌رفت. بورکهارت در دهه‌های پنجاه و شصت میلادی در سوئیس، مدیر هنری مؤسسه انتشاراتی اورس گراف Urs Graf در شهرهای لوزان و اولتن بود. فعالیت عمده او در این سال‌ها تهیه و چاپ مجموعه کاملی از چاپ‌های عکسی از نسخه‌های خطی تهذیب شده از سده‌های میانه بود. بورکهارت به سال ۱۹۸۴ در لوزان سوئیس درگذشت.

[3]  انتزاعی، به انگلیسی Abstraction

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر