فرهنگ باستانی ارمنستان شاید از گرجستان و آلبانیا مهمتر باشد، زیرا در
سنگ نوشته های بیستون از ارمنستان یاد شده است. ارمنی ها هند و اروپایی بودند که
کایی[1] نامیده می شدند و احتمالا در اصل از ناجیه ی ارزروم در شرق
ترکیه کنونی بودند، ولی در روزگار بازگشت ده هزار نفر گزنفون آنها بخش اعظم از
اراضی واقع در غرب دجله و بخش هایی از منطقه ی فرات را در تصرف خود داشتند؛ هرچند
هنوز این رود آنها را از کیلیکیه جدا می ساخت، بنظر نمی رسد که آنها در آن زمان با
بابل، فنیقیه یا هندوستان تماس داشتند، ولی با آناپا[2] نزدیک
دریای آزوف روابط تجاری برقرار نموده بودند. در حدود 585 پ.م در منطقه ی دریاچه ی
وان می زیستند و جاده ی معروف شاهی (راه شاهی) که هردوت از آن نام برده است از
سرزمین ایشان می گذشت. ایرانی ها آنها را آرمنا[3] می
نامیدند و همسایگانشان آنها را کشاورزان و باغداران و دامداران خوبی به شمار می
آوردند، زین رو بعدها تجارت پیشینه ی عمده ی آنها درآمد.
شهرک های آنها از همان آغاز به وسیله ی خندق و بارو محافظت
می شد ولی به گفته ی گزنفون آنها در منطقه ی فرات با رمه ها و پرندگان خود در زاغه
ها به سر می بردند. تقریبا در همان زمان که به شمال و منطقه ای که اورارتو نامیده
می شد نفوذ نموده و در این مرحله قبایل پراکنده ی سکایی و دیگر مهاجران را از
آسیای مرکزی به خود جلب کردند. پس از چندی به فلات مرتفعی دست یافتند که در شمال و
شمال غربی رودهای کورا[4] و
چوروخ[5] و در
شرق به رود ارس و دریاچه ی ارومیه و در جنوب به کردستان و دره ی دجله محدود می شد.
به این دره که به وسیله ی کوه ها محاط می شد دژی طبیعی را تشکیل می داد، با وجود
این ارامنه افرادی ضعیف و تهی دست بودند و نمی توانستند در برابر همسایگان نیرومند
ایرانی خود مقاومت نمایند و بدین ترتیب رعایای هخامنشیان شدند و تا حدی از عقاید
مذهبی آنان پیروی کردند و مهر و ناهید و ایزدان آنان را مورد پرستش قرار دادند و
بعضی از ریشه های زبانی آنها را اتخاذ نمودند و تحت تاثیر نفوذ هنر ممتاز
فرمانروایان خود واقع شدند.
با روی کار آمدن اسکندر، ارمنی ها وارد مرحله ی تازه ای از
تاریخ خود شدند، زیرا صنعت و تجارت را برای تامین معاش خود لازم دانستند و با بین
النهرین، مصر، آسیای صغیر و هندوستان روابط تجاری برقرار کردند؛ اسکندر حس ملی
گرایانه ی آنها را با تعین آتروپات به عنوان پادشاه آنان درک کرد. این شخص موسس
نخستین سلسله ی پادشاهان ارمنی است. سلوکوس اول مشهور به نیکه فوروس[6] به
نوبه ی خود به اندازه ای به امور ارمنستان علاقه مند شد که بنا به گفته ی پلینی[7] دستور
داد که در ناحیه ی دریای خزر به بررسی بپردازند و ترعه ای بین دریای خزر تا دریای
سیاه حفر کنند، نقشه ای که هرگز به مرحله ی عمل در نیامد.
در زمان تیرگان دوم(95-56 پ.م) ارمنستان به صورت دولتی
نیرومند درآمد که شایستگی آن را داشت، زیرا مرزهای این کشور در این زمان از رود
کورا به دریای خزر و از اکباتان به کوه های توروس در کیلیکیه می رسید. در نتیجه هم
مورد توجه پارت و هم مورد عنایت روم بود. پمپئوس[8] که
برای تسخیر ارمنستان اعزام شد تا گارنی پیش رفت و برای آنکه ارمنی ها مجبور شدند
پارت ها را به عنوان فرمانروایان خود بپذیرند اما موقعیت روم در برقراری مرز خود
در کنار فرات این نتیجه را داشت که ساکنان قفقاز را تشویق کرد که به جنوب غربی و
به شهرهای هلنیستی سوریه و بین النهرین به عنوان بازارهای خود روی آرند و شاید در
نتیجه ی همین عمل بود که تیگران دوم از هواداران سرسخت یونان شد. وی پایتخت خود را
در تیگران- کرد[9]
در مجاورت نصیبین و به قولی در ناحیه ی نیافارتین قرار داد و چنان روابطی با
یونانیان برقرار ساخت که ارمنی ها بسیاری از خدایان آنان را پذیرفتند.
ارمنستان نخستین کشوری بود که از بت پرستی دست برداشت و به
مسیحیت گروید. ملت ارمنی تاریخ تبدیل دین خود را به سال 301م باز می گردانند و آن
را ناشی از تبلیغات پُر شور یک شاهزاده ی محلی با نام گریگوری[10] مقدس
روشنگر می دانند. پذیرش آئین عیسوی روابط ارمنستان را با جهان غرب تقویت کرد،
بویژه آنکه کلیسای ارمنستان تحت نظارت کلیسای قسطنطنیه قرار گرفت، اما شاید تا
اندازه ای به سبب نفوذ ایرانیان باشد که کلیسای ارمنستان اندک اندک به سوی
مونوفیزیت[11]
گروید. سرانجام این امر باعث اختلاف با قسطنطنیه شد و در اواخر قرن ششم کلیسای
ارمنستان خود را از نظارت بیزانس بیرون آورد. فرهنگ جدید عیسوی ارمنستان، به جای
توجه به پایتخت امپراتوری حدید قسطنطنیه از سوریه و استان های شرقی بیزانس الهام
گرفت.
ارمنی ها با احساس ملی گرایانه ی نیرومند خود، برای تکامل
بخشیدن به فرهنگ ملی خودشان هم از زمان یونانیان و هم از زمان ایرانیان استفاده
کردند. در سال 396 اخترای الفبای ارمنی توسط مسروپ ماسخوتس[12] به
فرهنگ ملی آنها کمک کرد، زیرا الفبای جدید بسرعت در منطقه ی ایرانی ها جای سریانی
و در بیزانس جای یونانی را گرفت، بدین ترتیب حیات فرهنگی کشور را وحدت بخشید. در
سده ی پنجم، کتاب هایی به ارمنی نوشته و کتاب های بسیاری در این دوران ترجمه شد،
تا سده ی هفتم کتاب ها را با تذهیب کاری هایی مزین می کردند. شماری از تذهیب کاری
های عالی نمربوط به قرن ششم در انجیل های مشهور اچمیادزین[13]
گنجانده شده است که آنها برای صومعه ی سانادیر[14] در
قرن دهم استنساخ کرده بودند.
هنر ارمنی مانند هنر بیزانسی، اساسا تصویری بود ولی سبک آن
در ایالات سوریه ای امپراتوری جنبه ی شرقی داشت. در صورتی که علاقه به موتیفهای
هندسی و گل و بوته ای، بدون تردید ناشی از تشویق مسلمانان به ویژه ایرانیان بود که
احتمالا به طرح های جانوری علاقه داشتند. در مرحله ی آغازین دوره ی عیسویت ارمنی
ها گونه ای مشخصی از سنگ گور می ساختند که در سده ی هفتم از رواج افتاد. شکل آن
مانند تخته سنگ های گرجی بود که مرکز آن را با صلیبی می آراستند و در پیرامون صلیب
طرح های تزئینی را ماهرانه حجاری می کردند. گرایش کلی هنر و فرهنگ در دوره ی
آرتاکساها[15]
در ارمنستان بایستی از بسیاری جهات مشابه گرایشی در کوماژن[16]
(کوماگنه) بود که آن را از طریق هیروتسیون[17] یا
آرامگاه معبد گونه ی آنتیوخوس[18] در
نمروداغ[19] می
شناسیم که در آن آنتیو خوس نیم تاج ارمنی بر سر دارد و در برابر خدایی ایستاده و
دست او را گرفته است و آمیزه ای از سنت های هنری هخامنشی و یونانی را نشان می دهد.
ارمنستان مدت ها زیر نظر ایرانیان بود، می بایستی تاثیر هنر
و فرهنگ ایرانی را حتی پیش از کوماژن احساس کرده باشد. نقش دو مغ درباری و دو
پادشاه ساسانی بر روی صخره ای در ارومیه که در برابر یکی از آنها یک ارمنی ایستاده
است میین این مطلب است. در سده ی اول میلادی در تکامل تندیس سازی ارمنی هنوز تاثیر
باستانی احساس می شد. در پرستشگاه گارنی[20]،
طومارهای کنگره مانند شوکه الیهود فراوان با صورت های شیران و نخل های مضاعف،
سرستون های زیبای ایونیای و تزئینات گل و بوته دار هندسی، نمونه ای یادمان های آن
زمان در آسیای صغیر است. نقش پیکره هایی متعلق به دوره ی باستان هنوز در دوره ی
مسیحی وجود داشت که نظایر آنها در کلیساهای کوچک کرچ[21] در
کریمه و ماریسا[22]
در فلسطین بروی تابوت های از صیدا و یادمان های بعدی می توان یافت.
در تندیس های سده ی پنجم تا هفتم، گرایش به فرهنگ شرقی غلبه
دارد، اگرچه تقابل تندیس ها کمتر دیده می شود تا در هنر پارتی. ترکیب ها به ندرت
دارای وحدت هستند و بیشتر به صورت تقارن عناصر جداگانه به شمار می روند. سنگ های
یادبودی حجاری شده معروف به ضربدری یا صلیبی (خاچکار)[23]
مهمترین گروه هنری دوره ی نخستین را تشکیل می دهند؛ بیش از هفتاد عدد از این سنگ
های مربوط به تدفین یا نذری نزدیک به کلیساهای بزرگ یافت شده است. در چهار سطح
ستون ها، تصویر هایی از مسیح و مناظری از عهد عتیق و جدید و صلیب های بزرگ که آنها
را شاخ و برگ احاطه کرده است می توان دید.
معماری با سنگ در ارمنستان مانند معماری در گرجستان، فرصتی
را فراهم ساخت که نمادها را با پیکره های برجسته بیارایند. استفاده از تلفیق های
تزئینی و تصویری، کلیساهای قفقاز را از سایر یادمان های شرق مسیحی متمایز می سازد.
در آسیای صغیر معماری اگرچه از سنگ بود، پیکر تراشی بندرت مورد استفاده قرار می
گرفت. ناخاراها[24]
که کلیساها را برپا می داشتند می خواستند که یاد آنها از طریق تصویر هایشان جاودان
بماند و برای نشان دادن این تصاویر ضوابط گوناگون شمایل سازی به کار رفته است. در
کلیسای مرن[25]
داوود ساهارونی[26]
بنیانگذار کلیسا، فرمانروای این ایالت بوه، در پتغنی[27]
شمایل مانوئل آماتونی[28] نقش
شده و نقش آغتس[29]
از هنر دوره ی هلنیستی اخذ شده است. نقش مایه های تزئینی مانند برگ و خوشه ی انگور
جزو عناصر مورد توجه از حیات گیاهی است.
کلیسای صلیب مقدس که توسط گاگیک آرتسرونی[30] بروی
جزیره ی آغتامار[31]
در دریاچه ی وان بین سال های 914 و 915 بنا شد، حاکی از تجدید فعالیت فرهنگی و
هنری در این ناحیه است. مجموعه ی غنی این کلیسا، احتمالا به سبب ابتکار شخصی شاه
گاگیک بوده که می خواسته کلیسایی برتر از کلیسای آغتامار از خود به یادگار گذارد.
پایدار ماندن نقشمایه های ساسانی در گونه و تجسم جانوران بویژه ماهی در مجموعه ی
یونس به صورت سیمرغ ایرانی، کرماهی(خرماهی) تبدیل شده است. تاج شاه گاگیک که گونه
ای از تاج بالدار ساسانی بوده، بدون تردید تاجی است که از خلیفه دریافت داشته بود.
استفاده از هنر موزائیک را که مربوط به هنر ارمنی است در
داخل و خارج از ارمنستان در صومعه های ارمنی در اوایل دوره ی مسیحیت می توان دید،
که برخی حاوی مطالبی به خط ارمنی است، مانند آنچه در کلیسایی نزدیک دروازه ی دمشق
است. استفاده از موزائیک می بایستی محدود به کلیساهای مهم بوده باشد اما معمول ترین
وسیله ی نقاشی بود. وارطانس کرتوغ[32] گفته
است: همه ی آنچه را که در کتاب های مقدس حکایت می کنند در کلیساها به تصویر کشیده
شده است. تکامل نقاشی ارمنی را می توان در وهله ی اول از طریق دست نوشته های تذهیب
شده ردیابی کرد. تهیه ی فراروان دست نوشته ها را تا اندازه ای از طریق اهمیت
بسیاری که ارمنی ها به آنها می دادند می توان توجیه کرد. استنساخ یا مامور کردن
افراد به نسخه برداری به عنوان عملی پرهیزکارانه قابل ستایش بود؛ نسخه ای که به
دست کفار می افتاد اسیر به شمار می آمد و وظیفه ی مومن عیسوی نجات آن از چنگال دشمن بود.
در دوره ی فعالیت شدیدی که بعد از ابداع الفبا پیش آمد،
نقاشان با کاتبان همکاری می کردند و دستنوشته های تذهیب شده ی یونانی را که به
ارمنستان آورده شده بود الگوی کاری خود قرار می دادند. اما نقاشی های دیواری و حتی
دو ورق از انجیل تذهیب شده مربوط به اواخر سده ی ششم یا اوایل سده ی هفتم که تنها
نمونه های تذهیب کاری مربوط به این دوره است، به وسیله ی سبک خود به وضوح بقایای
فرهنگ پارتی و نفوذ هنر ساسانی را نشان می دهد.
انجیل مشهور به Mlke که توسط همسر
شاه گالیگ به صومعه اهدا شده به تمامی دارای تزئینات نقاشی است که در سبک نقاشی
های مینیاتوری سده ی دهم، کیفیت های انتزاعی به حد افراط وجود دارد و انجیل
اچمیادزین مصور 989، بهترین نمونه از این دست است.
از کاوش های انجام یافته در دوین[33]
نتایج مهمی حاصل گردیده؛ یافته ها عبارت است از ابزارها، سلاح ها و اشیای بی شماری
از آهن؛ به نظر می رسد از مس تنها در تزئینات استفاده می گردیده، دوین در روزگار
خود از لحاظ فلزکاری و ساخت منسوجات شهرت داشته؛ در سده ی هفتم یک تاریخ نویس
آلبانیایی به نام موشه کالانکاتو[34]
نوشته است که در سواحل رود کورا[35]
مزارع تربیت کرم ابریشم دایر بوده و می نویسد که در پارتاوا[36] و
برداع[37]
ابریشم به دست می آمد و به ایران صادر می شد.
ارامنه مهمترین بناهای خود را با تزئینات گرانبها می
آراستند و قسمت اعظم آنچه از ارامنه بجای مانده است به شکل کلیسا و گور است.[38]
دکتر علی نیکویی
پانویس:
[11] Monophysite
اصلی که بر طبق آن جنبه ی انسانی و الهی در شخص مسیح تنها یک ماهیت را نشان
می دهد زیرا Mono به
معنی یک و physite به
معنی ماهیت و طبیعت است. (فرهنگ هنرهای تجسمی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر