۱۳۹۴ آذر ۲۱, شنبه

گزارش از مراسم مهرپرستی در ایران به نقل از فیثاغورس (569-500 پ.م)


یک گزارش از مراسم میترائی در ایران موجود است که فیثاغورس (569-500 پ.م) در بازدید از ایران نقل می کند؛[1] با بیان این گزارش برخی از مراسم مهرپستی و تفکرات مذهبی ایران هخامنشی برای ما روشن خواهد شد.
"زرتشت[2]: فیثاغورس گوش کن، اگرچه مرا بعضی سخنان از موافقت باز می دارد، اما از دعوت تو به جشن شگرف دریغ نمی کنم، اگر اقوام بیگانه در حین مقایسه بین این جشن با جشن های خود بخواهند کیفیت آنرا صورت دیگر بیاورند تو گواه ما خواهی بود، تا سه روز برای دیدن آیین مقدس میترا مهیا باش، این جشن تو را خرسند خواهد داشت، من در آنجا وضعیت آینده یا افتران[3] آفتاب را و ارتفاع یا عبور آنرا از برج حمل بر برج ثور که نشان تازگی طبیعت است تقدیس می کنم. دخمه ی میترا نماینده ی گیتی است، اشیای آنجا در فواصل ثابته از یکدیگر نهاده شده رموز عناصر را به تو عرضه می کند.
بیرون شهر در مدخل غاری حاضر شدم، از غرابت تعین این محل برای پاسداشتن جشن درخشنده ترین ستارگان (خورشید) متعجب بودم؛ با تنی چند از تماشاچیان به درون رفتم، آنقدر اعمال و شعایر و مراتب ستایش از پیش چشمم گذشت که حافظه ی درستکار من توانایی بیان آن را ندارد، واقفان اسرار دیدم پیرامون چشمه ی آب روان بدن را می شستند و پاکیزگی روان و خرد را از ایزدان درخواست می کردند؛ زرتشت وظایف پیشوایی مذهب را بجا می آورد و علامت زروال ناپذیر بر سینه ی حضار می گذاشت. از حصول غروری در این اشخاص به وجود می آمد. هر یک نانی خوردند و ظرف آب آشامیدند، این نشانه ی بعثت یا رمز ورود به حیات جدید بود، چنانکه خورشید در سال نور را به جهان و جهانیان می گشود، همین را در سرود و دعاهای خود می خواندند، یک نفر روحانی زیر دست که او را کلاغ مقدس می نامیدند تاجی آویخته به نوک تیغ به آنان تقدیم می کرد، نپذیرفتند و به لحن خاص گفتند: مهر تاج من است. در عمق دخمه ی مرموز به تشخیص نماینده ی مهر موفق شدم، این مجسمه نبود، جوانی بود دلیر و زیبا بر گاو نشسته بود و شمشیر به دست گرفته اشارتی مخصوص به آفرینش.
شاه را به صورت شیری دیدم که زنبوری در دهان داشت، گروه دربانان در صور عقاب و شاهین و سگ و کرکس از عقب وی حرکت می کردند، محبوبه های شاه وارد شدند، همه صورت کفتار بر چهره نهاده و به همین اسم موسوم بودند. جملگی از تنگ نای امتحان گذشته راه تاریک و پر پیچ و خم را به اکراه پیمودند بر پاره های برف و یخ ساختگی پای برهنه راه رفتند، بر دوش عریانشان 15 چوب زده شد که نامش تازیانه ی میترا یا افتاب بود،[4] به مساعدت جامه ی پشمین خویش که مانند جامه ی حاضران بود توانستم به پیکر مقدس میترا نزدیک شوم، به مثابه ای که چگونگی آن را دریابم. خدای که نامش یگانه جاوید است تا گاو زورمندی را مقهور سازد و بکشد. تاج ایرانی شبیه افسران بر سر، نیم تنه ی کوتاه و زیر جامه ی فراخ ایرانی در تن و به ساز جنگ ایرانی مسلح. گمانم آنکه بالاپوشی بر دوش وی مشاهده کردم؛ دو پیکر همراه او اگرچه همان جامه را داشتند اما از قسمت رویین محروم بودند. یکی از دو یاوران مشعل افراشته و دومی مشعل واژگون به دست گرفته بود. جنسیت آنها معلوم نبود، گفتند اشاراتی است به تولد و تناسل؛ اگر از گلوی گاو مجروح چند قطره خون جاریست، حروف اطراف آن را برای من چنین معنی کردند: ژاله ی آسمان[5] و در متن این لوح اشکال خود حیوانات زنده که در تقویم ایران آفتاب و ماه و سیارات و صور نجومیه معرفی می کند مشهود می گشت. نیکوتر و جذاب تر از همه رسم و قواعد سوگندی است که هر مرد و زن از آگاهان و خواص به تناوب یاد می کنند و مهر را مخاطب قرار داده چنین می گویند:بر افزایش شمار آفرینندگان خرمند که در زمین مسکن دارند سوگند یاد می کنم بر کشتن هر حیوان زیانکار، سوگند یاد می کنیم بر شیارکردن و زراعت یک زمین و کاشتن یک درخت میوه. سوگند یاد می کنیم بر جاری کردن آب خنک در خاک خشک و عمارت یک راه سوگند یا می کنم؛ راضی هستیم پس از مرگ از جایگاه نیک بختان رانده شوم اگر در اثنای زندگی این فرایض مقدس را انجام ندهم.
دانستم زرتشت از روی مجاملت و موافقت با میل شاه و اتباع وی آزمایش های حقیقی بزرگ را در حق آنان روا نداشته، درباریان و زنان ناز پرورد از چهل روز از طعام هایی لذیذ باز داشتن، مدت دو روز تازیانه زدن، بیست روز روی توده های برف راه رفتن ناگهان میان چند کانون اخگر سوزان قرار گرفتن کاری بس دشوار بود.
از خواص هیچ کس به درجات هفت گانه ی سیارات ارتفاع نیافت و به آخرین مرتبه ی کمال نرسید؛ برای اختتام مراسم موافقت کردند و شاه و مقربان حضرت پس از آگاهان اندکی باده ی ممزوج در قدح زرین بیضی شکل بیاشامند. مرا اجازت دادند نزدیک رفته این ساغر ظریف را تماشا کنم، میان نقوش مختلفه برزیگری نیمه عریان و به عبارت نیکوتر خدایی چون پریاب[6] مشاهده کردم که مانند مردی نیرومند و قوی بود که در مزرعه بذر افشانی می کرد. با نظام و ترتیبی که در خور احترام و احتشام امر مذهب است از دخمه خارج شدند، مردم پاره ای آبگینه به دست در بیرون منتظر بودند. جوانی زیبا چهر سوار اسبی سپید بادبزن پر در دست راه باز می کرد، جمعیت به دنبال رفتند و حرده آبگینه بر او انداختند، رسمی دیرین که معنی آن جز به عارفان رموز و حقایق بر دیگران پوشیده است.در موسمی بودیم که صورت زمستان به پایان رسیده بود اما در چند ناحیه سپاه دی بر مقدم زیبا رویان فصول حمله می کرد.ایرانیان در نیایش و مناجات به میترای سه گانه توجه داشتند، بدین گونه گاه روشنایی و حرارت و زمان را که از مواهب آفتاب است اراده می کنند و گاه دانش و توانایی و نیکوکاری را که از خصایص ازجمند طبیعت است می ستایند. رقص هایی که حاکی از حرکات سالانه و روز و آفتاب بود؛ جشن مقدس به انتها رسید."[7]
دکتر علی نیکویی
پانویس:



[1]  فیثاغورس از سوی پولوکراتوس، شاه یونان، به آمازیس، فرعون مصر سفارش می شود و می تواند به سادگی به حضور کاهنان مصری برسد و دورانی را در میان ایشان سپری کند، اما لشکر ایران در زمان کمبوجیه پسر کورش، آمازیس فرعون مصر را شکست می دهد و مصر به دست شاهنشاهی هخامشنی می افتد؛ فیثاغورس نیز در کنار بسیار اسرای دیگر به بابل فرستاده می شود، در بابل این فرصت برای فیثاغورس مهیا می شود تا با کاهنان بابلی و یهودیان آن سامان آشنا شود، بعد از مرگ کمبوجیه و روی کار آمدن داریوش فیاثاغورث می تواند به سرزمین ایران راه یابد و حتی داریوش شاه را ملاقات نماید و با یک موبد بزرگ به نام زرتشت آشنا می شود که البته او زرتشت پیامبر نمی بوده. او گزارشی می نویسد از وضعیت ایران، بازدیدش از تخت جمشید و اوضاع اجتماعی ایران و یک مراسم مهر پرستی؛ هرچند که در صحت این موضوع که مولف اصلی این گزارشات که با نام سیاحت نامه ی فیثاغورس از ایران می باشد بسیار جای شک است که آیا به دست خود او نوشته شده یا یک سده بعد به نام او تحریر شده باشد، اما موضوع بحث ما صحت گزارش نویس که فیثاغورس باشد یا یونانی دیگر نیست، این گزارش از آن لحاظ ارزش مند است که گزارشی است که بازدید فیثاغورس (یا هر کس دیگر) از مراسم مهر پرستی در ایران. نک: سیاحت نامه ی فیثاغورس در ایران:1314: 10-1
[2]  کسی که در ترجمه ی فارسی زرتشت آمده و برخی از مورخان قدیم او را به اشتباه زرتشت پیامبر معرفی کرده اند، زابراتاس می باشد. نک به: رضی،1371: 76
[3]  اقتران کواکب ؛ واقع شدن دو و یا چندسیاره در یک برج . (ناظم الاطباء).
[4]  مقایسه کنید مراسم تازیانه را با متن زیر از بند 122-121 از یشت 10 اوستا می باشد.
Ø      زرتشت پرسید:
Ø      ای اهورامزدا
Ø      اَشون مرد چگونه می تواند از زور به آیین ساخته بهره گیرد و چنان کند که مهرفراخ چراگاه - که او را می ستاید خشنود شود و نهادش آرامش یابد؟ (121)
Ø      آنگاه اهورامزدا پاسخ گفت:
Ø      آنان باید سه شبانه روز خود را بشویند و گناهان را؛ پس تازیانه برخود روا دارند.
Ø      آنان باید ستایش و نیایش مهرفراخ چراگاه را؛ دوشبانه روز تن خویش را بشویند و گناهان را، بیست تازیانه بر خود روا دارند.
Ø      ستایش و نیایش مهرفراخ چراگاه را کسی که در سرودن ستوت یسنه و ویسپرد شایستگی نشان ندهد، نباید از این روز بهره گیرد.(122)
[5]  باران چون با کشتن گاو مقدس خونش بر زمین جاری شده و گیاهان می رویند. نک به: رضی،1371: 77
[6]  پریاب Priape در اساطیر یونان پسر باک خوس Bacchos رب النوع شراب و زهره الهه ی جمال که خود رب النوع باغ و بوستان بود.
[7]  سیاحت نامه ی فیثاغورس،1314: 77-65

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر