به
نام خدا
Ø
روش های
پژوهش در هنر اسلامی
برای بررسی هنر اسلامی در تمدن و فرهنگ اسلامی قابلیت
استفاده از رهیافت ها و روش های گوناگون تحقیق و پژوهش همچون تحلیل تاریخی، پدیدار
شناسی، هرمنوتیک و امثال آن ها وجود دارد و بر اساس هر یک از شیوه ها می توان هنر
اسلامی را تفسیر نمود.
هرچند نگاه به یک مسئله بر اساس چند روش زوایای پنهان
مساله را آشکار تر ساخته و معرفت کاملتری را به همراه خواهد آورد، اما چه بسا
نتایج متفاوتی را به همراه آورد، مثلا شیوه ی فهم و تفسیر عرفانی از هنر اسلامی و
شیوه ی تفسیر غیر عرفانی از هنر اسلامی منتهی می شود.
مهمترین عامل در اختلاف نظر پیرامون هنر اسلامی مبتنی بر
همین عنصر روش شناسی یا به تعبیر دیگر کاربرد روش های متفاوت باشد، از این رو
بازسازی و روش شناسی شناخت هنر اسلامی و نقد و بررسی هر یک از آنها و میزان اهمیت
و ارزشان در بررسی هنر اسلامی بسیار با اهمیت است.
4.
روش سنت گرایان
سنت گرایان بر این باورند که در ادیان، حقایق و حکمت هایی
جاویدان و مشترک وجود دارد که با بررسی تاریخی به چنگ محقق نمی آید. از نظر آنان
بسیاری از مورخان هنر اسلامی می کوشند تا هنر مسلمانان را وابسته و محدود به
موقعیت و شرایط خاص تاریخی نمایند و آن را بر اساس این شاخص تاریخی مورد تحلیل
قرار دهند، در حالی که نمی توان هنر اسلامی را از تجزیه و تحلیل و تقلیل دادن
مبانی دینی به شرایط و عوامل تاریخی تحلیل نمود و هنر اسلامی را نتیجه ی تحولات و
شرایط اجتماعی سیاسی ناشی از ظهور اسلام دانست.
بیشتر تحقیقات دانشمندان که در این رشته غالبا غربی بوده
اند به شرح عناصر صوری و مباحث تاریخی معطوف گردیده است بنا بر دیدگاهشان تحلیل
تاریخی، نیمی از حقیقت را بیان می دارد و از تفسیر ماهیت هنر اسلامی ناتوان است،
ریشه و منشا هنر اسلامی را باید در درون اسلام جست و سنت دینی دارای عناصر بی زمان
است که از عرصه ی تاریخ نگری خارج و بیرون است. شیوه ی نگرش سنت گرایان به هنر
ادیان، فراتاریخی است روشی که در آن به بیان ریشه های حکمی ادیان پرداخته می شود و
حقایق جاویدان ادیان منشا اثر هنر سنتی و قدسی تلقی می گردد و زبان رمزی و تمثیلی
آثار هنری، بیانی از آن حقایق حکمی و معنوی است : هنر دینی (قدسی) مانند هنر
اسلامی همواره شامل عامل جاویدان و ابدی می باشد.
بنا بر این نگرش هنر سنتی و مقدس در هنر سرزمین های شرق و
یا در سرزمین های غربی دوره ی قرون وسطی، هنری لازمان است که به جهت تکیه داشتن بر
مبانی فکری و اعتقادی، همواره فراتر از زمان و مکان خاص، قابلیت تکرار در هر دوره
را دارد و شیوه ی تاریخی نمی تواند ماهیت اصلی این آثار را با تکیه بر بستر زمانی
و جغرافیایی بیان کند به همین جهت اگر مسجدی یا کلیسایی در دوره ی جدید ساخته می
شود و گفته می شود معماری آن سنتی نیست این نه به جهت زنان و مکان بلکه بدان جهت
است که بی اعتنایی به اصول و مبانی سنتی است؛ به این جهت سنت گرایان آنگاه که به
هنر اسلامی و به نگاره های مکتب هرات و تبریز، معماری، خطاطی، کتیبه نویسی و دیگر
هنرهای این دوران می نگرند عناصر عرفانی و حکمی را در آنها می بینند : هنر اسلامی
همواره از حکمت سرچشمه می گیرد؛ سنت گرایان با توجه به این الگو به تفسیر آثار
هنری و مفهوم زیبایی می پردازند و خاستگاه آن را در الوهیت می دانند، از نظرگاه
اسلامی زیبایی اساسا تجلی حقیقت کلی است و بنا بر روش شناسی آنان بدون بیان معنای
ذاتی و درونی هنر یک تمدن نمی توان گوهر هنر اسلامی را تبیین کرد:
نمی توان اهمیت واقعی چنین هنری را با تجزیه و تحلیل های
صرفا تاریخی مبتنی بر صور خارجی و جوانب ظاهری این هنر که نسبت به معنایی که این
هنر حاکی از آن است بی تقاوت باشد به دست آورد.
در واقع ارتباط میان هنر و معنویت اسلامی و ایجاد نوعی
تلطیف روح و روحانیت باطنی توسط هنرهای قدسی نفی کننده نگاه تاریخ نگرانه مورخان
هنر است زیرا در این روش بیش از تکیه بر جهان بینی و نگرش اسلام بر تاثیرپذیری
تاریخی هنر اسلامی در فرم و اسلوب از تمدن های پیش از اسلام تاکید می گردد و نقش
جهان بینی اسلامی تقلیل یافته و ویژگی های جغرافیایی، نژادی و منطقه ای اهمیت می
یابد.
از دیدگاه سنت گرایان هنر اسلامی بیش از آنکه بر جغرافیا و
شرایط زیست محیطی و روح دوران استوار باشد و به این عوامل تقلیل بیابد بر عالم
معنوی که همان عالم پیام وحیانی است تکیه دارد، به طوری که آشنایی با زبان هنر
اسلامی مبتنی بر شناخت اندیشه هایی است که برگرفته از عالم معنوی و وحیانی است.
بنا به نظرشان هنر اسلامی به مثابه یک پیکره و ارگانیسم واحدی دارای وحدتی درونی و
باطنی است که این وحدت باطنی و ارگانیک را از مسجد قرطبه در اسپانیا تا مدرسه بزرگ
سمرقند و مسجد ایاصوفیه در ترکیه می توان دید؛ بر این اساس معتقدند که خصلت و
ویژگی مشترکی در تمامی این آثار هنری وجود دارد که موجب شده تا روح واحدی به همه ی
این آثار هنری بخشیده شود.
آنان بیان گوهر و ماهیت هنر اسلامی را نیازمند شناخت اصول و
پایه های بنیادین اسلامی می دانند اصول و پایه هایی که مبنای هنر اسلامی قرار
گرفته و روح خاصی را به تمامی آثار هنری بخشیده است، در این راستا مبانی عرفانی
اسلام موجب شده است که هنر خاصی که بر گرفته از عناصر حکمی و معنوی است در تاریخ
فرهنگ اسلامی شکل بگیرد.
5.
روش عرفانی
عرفان به معنی کسب معرفت خداوند و اسما و صفات وی به وسیله
ی تجربه های کشفی و شهودی است که از راه سلوک معنوی و ریاضت نفسانی خاصل می گردد و
راهی حضوری برای رسیدن به کنه[1] و
حقیقت اشیا تلقی می گردد.
روش شناسی عرفانی با تکیه بر معرفت شناسی و مبانی خاص عرفان
از جمله وحدت وجود[2]،
حضرات خمس[3] مراتب
طولی وجود[4]، قوس
صعود و نزول[5]
و امثال آن پرده برداری از حقیقت عالم و مراتب عالی هستی است که در آن هر مرتبه
پایین، تجلی و ظهور مرتبه ی عالم بالاتر است.
رمز کشایی و تاویل از مراتب پایین برای رسیدن به حقایق برتر
از مولفه های اصلی تفسیر عرفانی از جمله تفسیر آثار هنری در فرهنگ اسلامی است و
همانطور که عالم ماده تجلی عالم مثال است، آثار هنری ای که توسط هنرمندان حکیم و
ارباب فتوت خلق می شود نماد و رموزی از قوه خیال و عوامل برتر است.
در ورش عرفانی، هر نمودی متضمن بودی و هر ظاهری به باطنی و
هر رمزی به واقعیتی می انجامد که اصل و حقیقت آن به حقیقه الحقایق و ذات باری
تعالی برمی گردد، از این رو زبان رمزی و نمادین در عرفان و هنر حکمی حائز اهمیت و
نیازمند رمزگشایی است.
هنرمندانی که گرایش عرفانی داشته اند با تکیه بر زبان رمزی
و تمثیلی به دنبال تبیین حقایق درونی عالم بوده اند و آثار هنری در دوره هایی که
فرهنگ اسلامی شاهد حضور عرفان و معنویت در میان هنرمندان و صاحبان اصناف بوده،
حاکی از هنری پر رمز و راز و حکیمانه در میان اهل هنر و اصحاب فتوت بوده است،
هنرمندانی که دل در گرو معنویت و حکمیت به خلق آثار سنتی و آئینی پرداخته و نمونه
های فاخری را به ارمغان گذارده اند.
دکتر علی نیکویی
[2] موجودات را همه یک وجود حق سبحانه و تعالی دانستن
و وجود ماسوی را محض اعتبارات شمردن چنانچه موج و حباب و گرداب و قطره و ژاله همه را
یک آب پنداشتن .
[3] حضرات خمس از نگاه عرفا عبارتاند از: تعين اول و
ثانی (حضرت اول)، عالم عقل (حضرت دوم)، عالم مثال (حضرت سوم)، عالم ماده (حضرت چهارم)
و انسان كامل (حضرت پنجم).
تعریف حضرات خمس: يكي از واژههاي شايع در عرفان اسلامي، «حضرات
خمس» است. بنابر بحثهاي پيشين، از منظر عرفاني هر موجودي به قدر سعه و ضيق هويت
خویش، مظهر حقتعالي است و خداوند در او ظهور کرده و اسما و صفات و كمالات حق و به
تبع آنها ذات مقدسش در آن حضور خواهد داشت. بنابراين همة اشيا در كل نظام هستي، محضر
يا حضرت خداوندند و باريتعالي در آنها حضور دارد.
بر این اساس، شمار حضرات، به نحو جزئی، بينهايت خواهد بود؛
لكن عارفان مسلمان همة آنها را به طور کلی در پنج مرحله، دستهبندي کرده، از آنها به
«حضرات خمس» نام ميبرند.
[4] مراتب طولی وجود، از وجود واجب شروع میشود. در مرتبه
بعد عالم ممکنات قرار دارد که به سه مرتبه میرسد؛ عالم عقل ، مثال و ماده. این عوالم،
از نظر وجودی دارای تقدم و تاخر هستند و با یکدیگر رابطه علی و معلولی دارند، عالم
عقل علت وجودی عالم مثال است و عالم مثال، علت وجدی عالم ماده و هر مرتبه، متقوم به
مرتبه بالاتر است.
[5] مجموعه نظام هستی از مبدأ تا معاد «دايره وجوديه»
را شكل ميدهد. اين دايره از دو نيمقوس نزول و صعود تشكيل شده است. ابتدای قوس نزول
خداوند و انتهای آن بنابر نظر فلاسفه، هيولای اولي و بنابر نظر عرفان، انسان است و
پايان قوس صعود نيز خداوند متعالی است. و چون از نگاه اهل عرفان، انسان هم پايان قوس
نزول و هم آغاز قوس صعود است وي را «باب الابواب منازل آخرت» گفتهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر