·
چکیده:
عنصر آسمانی خورشید که
انرژی خارق العاده اش به ماه و ستارگان نور می بخشد و حیات انسان وابسته به آن
است، در بسیاری از باورهای کهن توسط ادبا و فلاسفه مورد ستایش و تکریم بوده است، منشا
تکریم خورشید در میان تمام ملت ها و ادیان، یا از منافع این عنصر حیات بخش نشات می
گرفت و یا وحشت از غضب این ستاره ی فروزان و از دست دادن آن بوده است. در این
مقاله به جایگاه استوره ی خورشید در تفکر ایرانیان و هندیان به عنوان دو قوم آریایی پرداخته می شود و جلوه
خورشید در متون کهن هر دو سرزمین به شکل مقایسه ای مد نظر قرار می گیرد تا تفاوت ها و شباهت های آنها آشکار گردد.
·
واژگان کلیدی:
خورشید، ایران، هند،
سوریا، مهر، اوستا.
·
مقدمه:
خورشید در اسطوره های ایران باستان جایگاه
والا و مقام شکوهمندی دارد، در روزگار پیش از زردشت خورشید به شکل ایزدی نیرومندی مورد
پرستش بوده و در روزگار پسا زردشت به عنوان آفریده ی خداوند (اهورامزدا) مورد تکریم
و احترام بود؛ در هند نیز خورشید جایگاه فرازمند و با شکوه دینی داشته است و تا مرتبه
ی خدایی ارتقا می یابد، ستاره ی خورشید به جهت ارزش حیاتی و خدایی که برای انسان ها
داشته همواره نزد تمام اقوام و ملل مورد پرستش بوده است. در روزگار باستان این
ستاره جایگاه بسیار فرازمندی داشته و به ندرت دیده شده مردمی در باورهای دینی خود
از خورشید پرستی به دور مانده باشند از این رو پیرامون آن استوره پردازی ها نموده
اند. در اکثر تمدن هایی که از دوران باستان یادگار به جای مانده است اثرات خورشید
پرستی را می توان یافت؛ برای نمونه در مصر باستان خدای خورشید "رع" نام
داشت که به باور مصریان رع از درون گلبرگهای نیلوفر
آبی سر برآورده است.(بیرلین،1386: 55) در بین النهرین خدای خورشید "شمش"
نام داشت او بود که سایهها را میراند و خطاکاران را کیفر میداد و انوار او تور بزرگی بود که بدکاران را بهدام
میانداخت همانگونه که نور خورشید سیاهی ها را ناپدید می نمود؛(دورانت،1385: 154) یونان
باستان خدای خورشید "هلیوس" نام دشت، او هر صبح در سپیدهدم با ارابه آتشین چهار اسبه خود
از شرق می تازید و تا غروب در آسمانها میراند. از آنجایی که هلیوس تمام طول روز در
آسمان میتاخت و از بالا به زمین نگاه میکرد، مردم معتقد بودند او همه چیز را بر روی
زمین دیده و میشنود، بنابراین ایزدان و انسانها، او را گواه بر اتفاقات مختلف یا
سوگندهای یاد شده میدانستند.(گریمال،1378: 374) و در رُم باستان خدای خورشید "سُل اینویکتوس" به معنای خورشید شکستناپذیر
ستایش می شد که یکی از نخستین خدایان در امپراتوری متأخر روم بود. اصطلاح اینویکتوس
به معنای شکست ناپذیر، البته از صفتهایی بود که همواره به خدایان مختلف روم و از جمله
سل اطلاق شده بود. (پرون،1378: 230) خورشید در اساتیر چین پسر خاقان است و "شون" نام دارد که ارابه ی او را با چند اژدها می کشند. (باجلان
فرخی،1358: 124) خدای خورشید به شکل مقتدرانه مورد ستایش و پرستش انسان ها بوده
است. ستاره ی خورشید در ادیان اولیه و بدوی به عنوان خدا و یا یکی از خدایان بزرگ
مورد پرستش واقع می گردد و در ادیان توحیدی به عنوان آفریده ی خداوند از اهمیت
ویژه و خاصی برخوردار است. در روزگاران
کُهَن خورشید به عنوان خدای بلند مرتبه و خدای روشنی، همه نگر و منبع حاصل خیزی و
حیات مورد پرستش بوده؛ همچنین به علت غروب و طلوع خود نماد مرگ و رستاخیز به شمار
می آمده است؛ در این مقاله به جایگاه خورشید در متون دینی ایران باستان
می پردازیم و با مقایسه ای خورشید ایرانی و هندی تفاوت ها و شباهت های این دو را بازگو
می کنیم.
·
فرضیه:
میترا، نماد خورشید
بزرگترین ایزد آریایی نزد ایرانیان و هندیان بوده که پس از ظهور زردشت در ایران
یار اهورامزدا شده و با مهاجرت آریائیان به هند در کنار سایر خدایان هندو قرار
گرفت. تفاوت های و شباهت های خدای خورشید هندی و ایرانی ناشی از باورهای متفاوت
ایرانی و هندی بودی که در دو سرزمین وجود داشته است.
·
خورشید ایرانی( مهر
(میتره- میترا))
نزد ایرانیان
باستان خورشید ستاره ای شکوه مند بود که او را ستایش می نمودند، تا پیش از ظهور
زردشت مقام خدایی داشت و پس از آن نیز حضور قوی داشته اما از رتبه ی خدایی به
جایگاه یاور اهورامزدا تنزل مقام کرد؛ بی شک خورشید و اهمیت آن و پرستش این عنصر
حیات بخش و شباهت ها و ویژگی های آن با ایزد مهر که ایزد روشنایی و فروغ به شمار
می آید سبب شد که خورشید به تدریج با ایزد مهر یکسان شمرده شود و سوگند خوردن به
خورشید مترادف با سوگند خوردن با مهر و سوگند با پروردگار مطلق شناخته شود. در
استوره های دینی پس از زردشت، آن خورشید است که همه چیز را می داند و همه چیز را
می بیندو
پیمان ها را گواهی می کند.
مهر از واژه ی
میتره یا میثره از ریشه ی هند و ایرانی است. در اوستا میثره، پهلوی (میتر)،
میترا یکی
از ایزدان ایران باستان شناخته می شود،( یاحقی،1369:
تحت کلمه ی "مهر" و نک به : مصاحب،1356: دایره المعارف: تحت کلمه ی
"مهر") و امروزه در پارسی به نام مهر و میترا از آن نام برده می شود.
دهخدا برای واژه ی مهر، معانی زیر را در کتابش آورده است: عشق، محبت، حب، دوستی، داد
، عهد، پیمان (دهخدا،1377: ذیل کلمه ی مهر) و در جای دیگر معانی دوستی، محبت، رب
النوع آریایی نیز برای معنی مهر به کار رفته است؛ در فارسی پسین واژه ی مهر شکل
متاخر واژه ی میترا است که به معنی خورشید است.( معین،1353: ذیل کلمه ی مهر) یک نکته ی ظریف در مورد خورشید
و مهر شایان توجه است که نزد ایرانیان باستان خورشید مقام والایی داشته اما ایزد
آن هور، مقام چندان مهمی نداشته است؛ بنابر این ستایش آفتاب در حقیقت ستایش مهر یا
میثره بوده است؛( کریستین سن،1378: 102) آنچیز که در
میان ایرانیان باستان به خورشید درجه ی بالای تقدس می داد صرفا خورشید بودنش نبود
بلکه انوار خورشید بود و مهر ایزد نور است، بهترین تفسیر از ارتباط خورشید و میترا
می تواند این باشد که: میترا خود خورشید نیست، بلکه نور و روشنایی است که تاریکی
را زائل می کند و زندگی و شادمانی را به زمین هدیه می کند و با گرما و انوارش
طبیعت را بارور می سازد، دیوهایی که در تاریکی به سر می برند و سبب انتشار گناه و
نافرمانی و ناپاکی و خشکی و بی برکنی زمین می شوند را دور می کند. ( کومن،1383: 25) در استوره های ایرانی ؛ نخستین ایزدی که با میترا
زور آزمایی می کند خورشید است، و چون در این نبرد میترا بر خورشید پیروز می شود،
ناچار خورشید با میترا پیمان همکاری می بندد و در ازای این پیمان از نشان دوستی
برخوردار می شود. پس میترای پیروزمند بر اثر این توافق تاج درخشانی بر سر خورشید
می نهد که از آن پس در مسیر گردش روزانه ی خود هموراه این تاج را بر سر حفظ می
نماید؛ پس از غلبه در نبرد با خورشید، میترا بر پا می ایستد و دست راست خویش را به
سوی خورشید دراز می کند و پیمان دوستی را با فشردن دست او استوار می نماید؛ از آن
پس این دو پشتیبان هم و همواره یار وفادار برای یکدیگر مانده اند.( کومن،1383: 134) در ادبیات دینی ایرانیان جایگاه قرار گیری
خورشید و میترا کاملا مشخص است، اهورامزدا در قلمروی بی پایان، با فاصله از خورشید
که به اندازه ی فاصله ی خورشید از زمین است فرمانروایی می کند، اهریمن در قلمروی
تاریکی مطلق است و میترا در حد فاصل میان این دو قرار دارد. ( کومن،1383: 30) در سرود میترای اوستا، چهار اسب سفید، ارابه
ی زرین چرخ او را می کشند، و
این بدان معنی است که خدا تا هنگامی که در بامدادان تن خود را درخشان و نورانی می
کند، رویدادهای بسیاری را پدید می آورد. همانگونه
که در سطور بالا اشاره شد یکی از ویژگی های ایزد مهر، روشن بودن او است. صفت روشنی
مهر را می توان دوگونه تفصیر کرد:
الف: در اوستا به
طور معمول مهر با این ویژگی [روشن بودن] توصیف می شود و به گونه ای که می توان گفت
که درخشندگی و روشنی همراه همیشگی و جز جدایی ناپذیری اوست؛ برا اساس سرود 50
مهریشت، جایگاه او بر فراز کوه بلند و درخشان البرز قرار دارد، جایی که نه شب است
و نه تاریکی و از ستیغ آن مه برنمی خیزد و بر اساس سرود 112 همین یشت راه هایی که
مهر برای دیدن سرزمین مهرپرستان می پیماید، روشن است.
ب: از دیرباز مهر و
خورشید به هم آمیخته و این آمیزش و همسانی مهر با خورشید بویژه در صفت درخشندگی
سبب شده است که خورشید همان ایزد مهر دانسته شود و بدین گونه صفت روشن بیشتر معرف
خورشید است تا ایزد مهر.( جعفری قریه علی،1387: 24) استرابو
جغرافیدان بنام یونانی و بسیاری از نویسندگان یونانی و رومی، مهر را همان خورشید
دانسته اند؛( پورداوود،1380: 123) به هر روی در
دوره ی ساسانی، مهر به صورت خدای ناب خورشیدی در آمده (زنر،1374: 163) و به مرور زمان مهرپرستی مترادف خورشید پرستی شده بود.
در باور ایرانیان
باستان اشاره به زائیده شدن مهر می گردد؛
در استوره های ایرانی سه روایت در مورد زایش مهر وجود دارد که به آنها اشاره می
شود:
1.
از
دل سیاهی شبی درازآهنگ و سرد، مهر در یک غار گود و کمارتفاع در میان کوههای
البرز و از دل سنگی به دنیا میآید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و
شمشیر و تیروکمان در دست. (برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی
از برخورد دو سنگ به هم میدانند) میترا به هنگام تولد کره ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره البروج گرفتهاست.
2. آناهیتا، الهه باروری آریایی،
مهر را بصورت باکره درون
غاری در تاریکی مطلق بدنیا میآورد. در این روایت گاهی از سه چوپان (بعضی روایات
دو چوپان) صحبت به میان میآید که در هنگام زایش وی درون غار حضور دارند .
آناهیتا پس از زایش مهر وی را روی برگ گل نیلوفری قرار میدهد.
3. مهر از درون گل نیلوفر برروی
برکهآبی که متعلق به آناهیتا بودهاست بدنیا میآید. بیرون آمدن مهر از گل نیلوفر
در برخی تندیسهای به دست آمده نمایش داده شدهاست.( بهار،1375: 117)
اما داستان اول در بیشتر منابع تاکید می گردد؛
نیرویی باطنی و سحر آمیز مهر را از درون صخره ای به جهان
خارج، بیرون افکنده است؛ میترا در این حالت کاملا عریان است و کلاه فریجی به
سر دارد، دستش را بلند کرده و خنجری و مشعلی به آن گرفته است، او زائیده ی روشنایی
است و از دل سنگی زاده شده است. صخره ای آبستن شد و میترا را زایید.( رضی،1381: 296) لازم
به یادآوری است که تا کنون هیچ مجسمه یا نقش برجسته ای از تولد میترا با مشخصات
ذکر شده در ایران پیدا نشده، و تنها نقش برجای مانده از مهر همان است که در تاق
بستان کرمانشاه در صحنه ی تاج گیری اردشیر از اهورامزدا مشاهده می شود که مهر بر
گل نیلوفر ایستاده در حالی که بَرسَمی در دست دارد و تاجی از شعاع های نور بر سر
گذاشته است. عده ای بر این باورند که مادر میترا، ناهید در آب از تخمه ی زرتشت بارور شده
است. تخمه یا نطفه ی زرتشت در آب دریاچه ی هامون نگهداری می شد، پس مسیحای مژده
داده شده باید از آن تخمه بیرون آمده باشد.
نمادهای مهری پیوند خاصی با آب دارند، همانند بارور شدن دوشیزه در آب و بارور شدن
صدف و پروراندن مروارید در آب باعث شده است که پیروان میترا تصور کنند که میترا
چون مروارید از میان صدف زائیده شده است و یا چون تخمه یا فر زرتشت در آب نگهداری
می شد به نظر می آید جای نگهداری آن را در گل آبی نیلوفر می دانستند و از این رو
نیلوفر با دین مهر بستگی نزدیک دارد؛ نیلوفر و صدف دو نماد برجسته ی آیین میترا
است، اما بر اساس نقش ها و تندیس های موجود در پرستشگاه های مهری بهترین نماد در
خور نگهداری و پروراندن تخمه در آب، دلفین بود؛ دلفین فرزند خود را مانند پستان
داران با دادن شیر در آب بار می آورد، پس می تواند از میترا در آب نگهداری کند؛
گروهی نیز بر این باور بودند که محل زایش میترا در آب نبوده بلکه در آتش بوده است.
این امر با مفاهیمی که ایرانیان از آتش به عنوان شاهد یا گواه می گیرند مطابقت
دارد زیرا میترا خدای عدالت و داوری است، پس با آتش ارتباط نزدیکی دارد.( رستم پور،1382: 100) جدا از چگونگی زایش مهر، زمان زائیده
شدن مهر نیز درخور توجه است، زیرا تولد مهر یک حادثه ی نجومی است که یک شب در سال
رخ می دهد و آن شب یلداست که چندین هزاره در ایران سابقه دارد ،30 آذر یا 21
دسامبر
کوتاه ترین روز و بلندترین شب را در طول سال دارد اما بلافاصله پس از آغاز دی،
روزها به تدریج بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود، زین رو این شب را شب یلدا به معنی
تولد خورشید شکست ناپذیر که همان ایزد مهر بود، نامیده اند. اگر به معنی یلدا دقت
شود ارتباط آن با خورشید و ایزد مهر بهتر نمایان می شود؛ در برهان قاطع ذیل واژه ی
یلدا چنین آمده است: " یلدا کلمه ای است سریانی به معنای میلاد عربی که شب اول
زمستان و شب آخر پاییز است (اول جدی و آخر قوس) و آن در تمام سال درازترین شب هاست
و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و می گویند آن شب به غایت شوم
و نامبارک است و برخی گفته اند شب یلدا یازدهم جدی است." (محمد حسین خلف تبریزی متخلص به برهان،1384: ذیل کلمه ی یلدا)بیرونی
می نویسد: " دی ماه و آن را خورماه نیز می گویند، نخستین روز آن، خرم روز
(خره روز یا روز خورشید) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ هرمزد
است... "( بیرونی،1321: 256) همه ی این اشاره ها و نام ها، حاکی از آن است
که شب یلدا و روز دیگان، پیوند استواری با خورشید دارد، با مهر که از این روز بر
تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز خورشید است، روز مهر است و نزد
ایرانیان بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می
رفت که آغاز سال محسوب می شد.( رضی،1371: 541)
در دیانت زردشتی، خورشید
در شمار مطهرات و پاک کننده ها است؛ در اکثر فرگردها که در رابطه با احکام است، خورشید
به عنوان پدیده ای از آفرینش کارش پاکیزه کردن و از میان بردن آلودگی ها و نجاسات
است، در فرگردهای 5 و 6 وندیداد این نکته
به خوبی نمایان است، که چگونه عمل خورشید نگرشنی را نشان می دهد. این عمل را در
بارگاه مردگان به جای می آوردند، مرده را از کته بیرون
می بردند و در فصل مناسب برای دخمه حمل می کردند، در بلندی کوه و تپه ای قرار می
دادند به گونه ای که چشم هایش رو به خورشید قرار می گرفت و این نوعی وسیله ی آمرزش
بود، اگر مزداپرستان مردگان خود را خورشید نگرشی نمی کردند مانند این بود که مرد
پارسائی را کشته اند. (رضی،1376،ج4: 1875) در کتاب پهلوی شایست و ناشایست در مورد
پرهیز از آلودگی خورشید و حفظ تقدس آن احکامی موجود است که: ... زن دشتان به خورشید
و دیگر روشنی نباید بنگرد و به گوسفند و گیاه نباید بنگرد و با مرد اشو همپرسی نباید
بکند؛ چه دروج چندان سهمگین، آن دروج دشتان است که دیگر دروج ها را با چشم ناپاک دهد...(مزداپور،64:1369)
تمدن هند یکی از کهنترین تمدن
های سرتاسر تاریخ بشری است. در نتیجه ی گستردگی اساتیر آن نیز سراسر دوران تاریخی و
پیش از آن را تحت سیطره دارد. اسطوره های هندی بخشی از فرهنگ زنده ی توده ی مردم هند
و باورهای مردمان این بوم است. خاستگاه ادیان هندی، پرستش طبیعت و نیروهای آن است؛
این ادیان سپس به طرف تفکرات فلسفی تمایل و تکامل پیدا کرده، با گذر از اوپانیشادها به گونه ی علم الاساطیر متاخر هندی درآمده است.
(رضازاده شفق،1367: 12) تفکر مذهبی هند کنونی زائیده ی این اساطیر است، از جمله نیروی
طبیعی خورشید.(شایگان،1356: 82)
از 1700 (پ.م) فاتحان از
راه رسیده ی آریایی، تمدن دره ی رود "ایندوس" را
نابود و با خود دین "ودایی" را
به هند آوردند که قریب هزار سال در این سرزمین دین غالب بود؛ آریائیان سوارکاران و
ارابه رانان جنگجو و شمشیر بازانی چالاک بودند و با این ویژگی ها به سرعت
دراویدیان
را مغلوب ساختند؛ رنگ پوست آریایی ها روشن و رنگ پوست دراویدیان تیره و فرهنگ قوم
پیروز فرهنگی نازل بود؛ آریایی ها کوچ نشینانی بودند که بر خلاف دراویدیان اسکان
نیافته و هم بدین دلیل خدایان شان کمتر با خاکی که روی آن زندگی می کردند پیوند
داشت، دانش ما از خدایان آریایی برگرفته از مجموعه سرودهایی موسوم به "وداها" و
آثاری است که در حدود 800 پیش از میلاد تنظیم شد؛ به هنگام تنظیم وداها خدایان
آریایی اثر پذیری از باورهای ساکنین اصلی فلات هند گرفته بودند.
در سنت ودایی بزرگترین خدا
"وارونا"
(ایزد کلام راستین و سرور آسمان) است که پاسدار قانون و فرمانروای جهان و دارای
حرمت بیشتر از دیگر خدایان آریایی است،
اما مقام وارونا در سروده های ودایی پایا نیست و با گذشت زمان وظایف این خدا به
خدایان دیگر واگذار می شود، با نزول ابتدایی قدرت وارونا، در کنار او خدای آریایی
دیگری به نام "میترا" قرار می گیرد، که جایگاه معنوی بلندی داشته است.(ایوسن،1375:
16) ویژگی و کارهای منسوب به این دو – هرچند گاهی تفکیک ناپذیر می نماید – اغلب در تقابل هستند و در واقع مجموعه ای مکمل را تشکیل می
دهند، مانند کیفر بدکاران به دست ورونا که در تقابل با برخورد مهربان
و عطوفت آمیز میتره قرار دارد، یا ارتباط ورونا با شب و رنگ سیاه (حتی برای او
جانور سیاه قربانی می کنند) و ارتباط میتره با روز و رنگ درخشان (جانوران قربانی
شونده برای میتره سفید یا گلگون هستند) جانب چپ از آن ورونا است و جانب راست از آن
میتره، ورونا نظام کیهانی را حفظ می کند و میتره نظان از دست رفته را باز می
گرداند؛ تا جایی که به وداها مرتبط است ایزد میتره وظایفش حفظ – بدون خشم و انتقام – روابط درست و بسامان که جلوه های واقعی آن پیش از هر چیز
هم پیمامی و نیک خواهی فعالانه بوده است. (مرکلباخ،1387: 27)
با گذر زمان باز ما شاهد
به وجود آمدن خدایان دیگر در باور هندیان می باشیم، ابتدا وارونا، سپس در کنار
وارونا میترا و سپس در کنار وارونا و میترا، آریامن قرار
می گیرد، در باور ودایی این سه خدا آدیتیاس به
معنی خدایان آسمانی نام می گیرند. با آمیخته شدن نقش خدایان سه گانه با مجموعه ی
خدایان آریایی جای آنان به سه خدای جدید یعنی وایو(باد)،
اگنی(آتش)
و سوریا(خورشید)
عوض می شود. نقش این سه خدای آسمانی بعدها
در میان نه خدا تقسیم می شود و به تدریج آدیتیاس ها به ایزدان کوچکی بدل می شوند. (ایوسن،1375:
17)
یکی از سه خدای آسمانی
هندیان (آدیتیاس) سوریا می باشد که به جای میترا نشته است و خدای خورشید ملقب
گردیده اما در کنار سوریا دو ایزد خورشید نیز در هند می باشند که در زیر مجوعه ی
سوریا قرار می گیرند، پیش از پرداختن به سوریا به این دو ایزد می پردازیم.
ویوسَوَت:
این خدای قدرتمند که در وداها هشتمین پسر آدیتی (مادر خدایان) است، همان خورشید برخاسته
در آسمان بوده که پس از زائیده شدن مورد بی مهری مادر قرار می گیرد.(زروانی،1376:
204) این خدای دختر توشتری یعنی ساراینو الهه ی ابر را به زنی می گیرد، ولی پس از مراسم
ازدواج به ناگاه عروس ناپدید می شود و توشتری چاره ای ندارد جز آفرینش عروس دیگر برای
داماد خود؛ حاصل این ازدواح دوگانه، دو جفت دوقلوی آشوینی ویمه –
یمی است. (ایسون،30:1375)
سویتری[30]:
سویتری از خدایان ریگ ودا است، در ریشه شناسی su- به معنی به جلو کشیدن است که خود از اسامی خورشید نیز هست، سویتری
خدایی است زرین مو که همسر وی
Prsni است، به معنی پرتو نور؛ وی نیرویی است که به انسان جنبش می بخشد
و دشمن اهریمنان است، رویاهای اهریمنی را می زداید و دیوان و شیطان ها را فراری می
دهد. (باجلان،1358: 109) سویتری همان نوای سحر آمیزی است که خورشید از آن به دنیا می
آید. سیوتری نامی است که بر خورشید پیش از طلوع و خورشید در حال غروب نهاده شده است،
اما سیوتری سرتاسر روز را به مردمان فرمان می دهد تا شامگاهان آنان را به خانه، پرندگان
را به آشیانه و گله ها را به آغل ها رهنمون شده به استراحت وا دارد. سیوتری دور کننده
ی بیماری ها از میان برنده ی مشکلات، ارزانی کننده ی طول عمر به انسان و جاودانگی بر
خدایان است. (قلعه خانی،1382: 184) سویتری در روایات و در وداها به هیات خدایی
گردونه سوار با گردونه ای زرین که دو اسب رخشان گردونه ی او را میان آسمان و زمین
حمل می کنند ترسیم شده است، در این مسیر سویتری دور سازنده ی بیماری ها، از میان
برنده ی مشکلات، ارزانی کننده ی طول عمر به انسان و جاودانی به خدایان است.( قلعه خانی،1382: 184)
سوریا: برترین خورشید
خدایی است که به تدریج بر سویتری و ویوسوت پیشی گرفته و آنان را در خود می گیرد،
سوریا در روایات مویی زرین و دست های طلایی دارد و گردونه ی سوریا توسط هفت مادیان
و به روایتی مادیانی هفت سر کشیده می شود، او را چشم وارونا و میترا می دانند. (Danie’lau,1964:93) سوریای هندی
(خدای خورشید) گاه با هورای ایرانی که چشمان اهورامزدا است مطابقت دارد. البته
خورشید حیات بخش گاه با صفت نابود کننده بیان شده، "در آخرالزمان که خورشید
همه جهان را خشک و از هستی ساقط می کند." (ذکرگو،1377:
64) در اسطوره ئی کهن آشوین ها پسران سوریا است که به هیأت مادیان نمایان می شود و
بدین دلیل آشوینی نام می گیرد. سومه یا چندره نیز یکی دیگر از پسران
سوریا می باشد. ( ایسون،32:1375)
·
نتیجه گیری:
خورشید، الهه ی بزرگ آریایی که بین هندیان و ایرانیان از
ایزدان مشترک بوده است، در دو فرهنگ شباهت
های بسیاری به یکدیگر دارد و علت آن را باید در هم نژادی و داشتن تاریخ استوره ای مشترک
دو ملت ایران و هند دانست و تفاوت هایی ناشی از آن را باید در هزاره های دور ماندن
این دو ملت هم نژاد از یکدیگر و جبر محیط متفاوت و تاثیر آن در باورها جستجو نمود؛
با بررسی استوره ی خورشید در میان دو تمدن
هند و ایران می توان به شباهت ها و تفاوت های به شرح زیر است:
شباهت های خورشید ایرانی
و هندی
|
1. در اساتیر ایرانی خورشید به چشم اهورامزدا تعبیر می شود، در
اساطیر هندی نیز سوریا (خدای خورشید) چشم خدایان محسوب می گردد.
|
2. در اساتیر ایرانی و هندی خورشید تطهیر کننده و پاکی بخش است
و از میان برنده ی پلیدی ها.
|
3. در اساتیر ایرانی بخصوص در اوستا بارها خورشید با صفت اسب
همراه بوده است، مهر ایزد خورشید در ایران هموراه با گردونه چهار اسبه کشیده می
شود ، در اساتیر هندی نیز سوریا سوار بر گردونه ای است که هفت اسب او را می کشند
یا سوریا به هیات اسب بر همسر خود ظاهر می شود و فرزندان حاصل از این آمیزش سر اسب
دارند.
|
4. در اساتیر ایرانی و هندی کسوف (خورشید گرفتگی) نشانه ی اهریمن
و کار دیوان شمرده می شود.
|
5. در هند باستان و در
ایران پیش از ظهور زردشت، خورشید جایگاه بسیار فرازمندی داشته و از خدایان بزرگ
مشترک دو ملت ایران و هند بوده است.
|
6. افسانه های متعدد در ایران و هند دلیل بر زائیده شدن ایزد
خورشید در ایران و هند می باشند.
|
تفاوت های خورشید ایرانی
و هندی
|
1. پس از ظهور زردشت در ایران ایزد خورشید از درجه ی خدایی
اش کاسته می شود و به عنوان یاور اهورامزدا و گاه مخلوق او عنوان می شود و در
هند میترا در کنار سایر خدایان می ماند و سوریا نیز جایگاه فرازمند خود را به
عنوان خدای خورشید حفظ می نماید.
|
2. در استوره های هندی با سه خورشید – خدا روبه رو هستیم، اما
در ایران تنها یک ایزد خورشید داریم.
|
3. خدایان خورشید هندی با ایزدان دیگر ازدواج و صاحب فرزند
می شوند اما میترای ایرانی چنین حالتی ندارد.
|
4. در اساتیر هندی اوصاف خورشید بیشتر به شکل هیبت آن ستاره
می پردازد ولی در اساتیر ایرانی بیشتر از اندازه ی سرعت آن سخن به میان می آید.
|
5. در اساتیر هندی، سوریا در آخر الزمان خاصیت نابود کنندگی
دارد اما در استوره های ایرانی این نقش برای خورشید تعریف نگردیده است.
|
دکتر علی نیکویی
پانویس:
کتهKata یا گور. توصیه می شود که این کته ها باید در
جایی بنا شود که از گیاه و آب به دور باشد و کمترین رطوبتی به آن نفوذ نکند، جایی
باشد که از محل عبور انسان و حیوان به دور باشد؛ چندین گام از عناصر مقدسی چون آب
و آتش و گله های گاو و گوسفند و مسکن مردم پرهیزکار فاصله داشته باشد. فقط چنین
کته یا اتاقکی است که می تواند از اوضاع نامساعد جوی به دور بوده و دخمه ی موقت
جسم گردد. این جایگاه باید چنان باشد که چون جسد درون آن
قرار دادند با سقف تماس پیدا نکند و از طرفین به دیورها مماس نشود. کف آن لازم است
با شن و سنگ ریزه پوشانده شود تا نه رطوبت زمین و نه خاک امکان تماس با جسد را
نداشته باشد. در چنین جایی باید جسد را برای دو یا سه شب و در صورت ضرورت تا یک
ماه به امانت گذاشت (رضی،1376،ج4: 1875)