بهشت
مفهومی است که در تمام ادیان ِباورمند به زندگی پس از مرگ سُخَنش به میان میآید. بهشت
جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه میشوند. براساس آموزههای ادیان
باورمند به جهان واپسین، بهشت منزل پایانی هر انسان است که در آن سَرا به میزان کارهای
نیکش از مواهب آن برخوردار خواهد شد؛ کهنترین پیشینهی اشاره به سرای واپسین و فرجام
انسان به بهشت و دوزخ 1800 سال پیش از میلاد عیسی مریم، در دین زردشت بازگو میگردد و اساسا بسیاری از ادیان شناسان بر این
باورند که تفکر به بهشت و دوزخ و سرای باقی
از باورهای ایرانشهری میباشد؛ و از جایی که انسان کمال گراست و مایل به تجلی تمام
زیباییها (حتی زیباییهای سرای دیگر) در زندگی این دنیایی خود میباشد پس معمار هنرمند
ایرانی، با بُن مایهی علم معماری که یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ است در اعصار و قرون
ماضی دست به ساختن باغها و فضاهای سبزی میزند که کارکِردش منظری از بهترین و بالاترین
جایگاه انسان وارسته در سرای باقی میباشد؛ و اوصاف بهشت دور از دسترس را از منابع و گزارشات دینی میگیرد و جایی زیبا در اقلیم
گرم و خشک ایران میسازد که پرشباهتترین جلوگاه از بهشت، آن سرای خوبان میباشد
v
مقدمه:
باغهای
ایرانی آئینهای از بروز و نمایش امیال، فرهنگ و باورهای باشندگان ایران زمین در ادوار
گوناگون تاریخی میباشند، چه بسیار طرحها که معمار ایرانی برای احیای باورهای ایرانشهریِ
رسوخ کرده در گذر زمان بر روح و روانش در غالب باغ ایرانی به منعصهی ظهور قرار میدهد.
بیشک در این فرآیند معمار باغهای ایرانی، دست هنرمند باورهای مردمان ایران زمین است.
زین روست باغ و باغ سازی در شناسنامهی تاریخی این مرز و بوم جایگاه خاصی دارد. آن
جنبه از هنر باغ سازی که محل بروز نبوغ هنرمندان و نمایانگر تفکر حاکم بر آنهاست، طرح و ترکیب اصول
ساختاری و طراحی باغ است که باعث گردیده باغ ایرانی به اثر ارزشمند فرهنگی بدل گردد
و جولانگاه اندیشه در اعصار باشد.
ارتباط
تنگانگ معنایی و برداشت از مفهوم پردیس آسمانی در بازسازی نمادگرایانه از بهشت در روی
زمین در غالب باغ در سرزمین گرم و خشک ایران، کشوری که دیرینهترین باور به وجود جهان
واپسین و سرای خوبان و بدان در آن نفهته میباشد یکی از حوزههای پژوهشی برای پیبردن
به ریشههای تاریخی و باورهای دینی باشندگان این سرزمین و تاثیر آن به باورهای مردمان
دیگر سرزمینها در غالب دین، باور یا اندیشه میباشد. باغهای ایرانی بیشک باغها
یا فضاهای سبزی با هدف تولید محصول نمیبوده یا منظر اخضری برای تولید سایه و خنکا
برای تفرج و تفریح؛ بلکه حوزهی بروز تفکرات و اندیشههای چند هزارسالهی فرهنگی میباشد؛
از این سبب تفکر پژوهش در این موضوع در ذهن نگارنده نقش بست.
v
تعریف باغ و بهشت در زبان و ادبیات فارسی:
در
تاکید اهمیت اسامی که برای مکانها و جایگاهها قرار میدهیم اشارهای به نوشتهی گادامر
زبان شناس برجسته مینماییم که این باور است: حقیقت جهان انسان در واقع زبان اوست و
واژه مُشتی نشانه نیست، بلکه آنها وسیلهای هستند که اشیا از طریق آنها برای ما موجود
شدهاند. [قیطوری،1378:ص106] به باور شولتز انسان هنگامی که سخن میراند پیش از ابراز
خود چگونگی هستی چیزها را آشکار میسازد. [براتی، 1383:ص4] پس در واقع
ریشهی معنی لغات ما را به تاریخ و باور مردمان به کار برندهی آن زبان در مورد جایگاهی
که قرار است سخن برانیم رهنمون میسازد. اکنون به ریشهیابی دو واژهی باغ و بهشت میپردازیم؛ واژهی باغ واژهی اصیل
فارسی است و در پهلوی bay است [دونالد نیوتن،1385:ص22] و مکانی است معین که
انواع گلها و درختان رُستنی میتواند در آن وجود داشته باشد و معمولا نوعی حصار دارد.
واژههای بستان، بوستان، گلستان، باغچه نیز همین مفهوم را میرسانند. باغ در زبان اوستایی
پائیری-دائیزه است و در زبان فارسی پالیز (باغ) و در اروپایی Paradise و در عربی فردوس است. [مینورسکی، 1364:ص75] ویکتوریا سکویل وست انگلیسی
بر این باور است، کلمهی بهشت در زبان انگلیسی یعنی Paradise مشتق از دو لغت ایرانی Pairi به معنی اطراف و دیز Diz به معنی محصور کردن و به غالب ریختن است که جمع این
دو لغت Pairidaeze یعنی پارک یا فضای محصور بوده و در زبان معاصر فارسی«فردوس»
شده که به معنی باغ و بهشت است، این لغت از راه و زبان و نوشتههای گزنفون در کتاب
وی موسوم به «اکونومیکوس» به زبانهای اروپایی راه یافته است. [سیزده خاورشناس،1336.ص401]
مفهوم معمارانه باغ بازتاب حس مکان یا مکانیت است، چون باغ فضایی متعین به شمار میرود
که تصویر کلی کیهـان را در خود به قاب میگیرد. [اردلان و بختیار، 1379:ص68] در برخورد با واژهی بهشت ما واژههای هم معنی و
چند معنی بسیاری در زبان فارسی میبینیم، بیشک این نمیتواند نشان از ضعف زبان فارسی
داشته باشد بلکه هر دوی این پدیدهها (هم معنایی و چند معنایی) میتواند نشانهی قدرت،
استحکام ، غنا و انسجام یک زبان باشد در حالی که یکی از خصوصیاتی که باعث استحکام
و غنای هر زبان میشود گستردگی واژگان و گستردگی معنی واژگان در آن زبان است و تنوع
واژگان در یک زبان آینهی تمام نمای رشد و غنای فرهنگی در هر جامعه است؛[نیلی پور،1378:ص26]
پل ریکور از متفکرین و زبان شناسان برجسته بر این باور است که پایهی خلاقیت و زایایی
یک زبان از چند معنی واژگان آن ناشی میگردد و در یک زبان طبیعی واژههای چند معنی
دارند که این خود ذخیرهی واژگانی زبان را بالا میبرد. [هنریتامور،1378:ص163]
در
مفهوم واژهی بهشت چنین میآید که بهشت به صورت «وَهیشته اَنهو» در زبان اوستایی و
در پهلوی به صورت «وَهشت» و در فارسی به صورت «بهشت» گفته و نوشته میشود و به کسی
تعلق میگیرد که نیکوکار باشد.[عفیفی.،1374:ص2] با ورود اسلام به ایران، تفکرات ایرانشهری
نه تنها از میان نرفت بلکه بسیاری از این تفکرات وارد دین جدید شد اما معنی و ماخذ
اصلی خود را نگاه داشت؛ با به اسلام درآمدن ایرانیان واژهی بهشت و توصیفات آن در دین
جدید باشندگان فلات ایران را باید واکاوی نمود. خداوند در قرآن کریم حدود 166 آیه دربارهی
بهشت بیان فرموده است، بهشتی ابدی که به صالحین و متقین وعده داده شده باغ و بستانی
است که از درختان زیاد پوشیده شده و همه لذتها در آن جمع و آماده است [متحدین،1374:ص2]
در مضامین اسلامی برای بهشت واژهها و نامهای مختلفی عنوان گردیده است. قرآن مجید از کلمات: فردوس، جنت،روضه،نعیم و در
مواردی از جمیع یا ترکیبی از این کلمات
همچون: جنات، جنات الفردوس،روضات الجنات، جنات عدن، جنات النعیم استفاده نموده
است. وجود عبارات جمع مانند جنات، جنتین،جنتان،
روضات در قرآن کریم نشانگر آن است که تنها یک بهشت وجود ندارد؛ همچنین در حدیثی از
پیامبر اکرم نقل شده است که هشت بهشت وجود دارد. [زکیزاده رنانی،1386:ص65] از آیات
و روایات چنین بر میآید که هشت بهشت یکی نیستند و بر سلسله مراتب و درجهبندی خاص
مرتب است. پیامبر اسلام فرمودهاند: خدای تعالی بهشت را از نور آفریده است و هشت بهشت
است و هر یک بالای هم قرار دارند و از همه برتر فردوس اعلی است؛ بهشت اول دارالسلام،
بهشت دوم دارالقرار ، بهشت سوم دارالخلد، بهشت چهارم جنت الماوی، بهشت پنجم جنات عدن، بهشت ششم جنات النعیم، بهشت
هفتم جنات و بهشت هشتم فردوس میباشد و بیشک براساس درجات ایمانی و رفتاری افراد
مومن و صالح جایگاه آنها در بهشت خاصی مشخص
میگردد که در مضامین دینی مشخص گردیده است. [زکیزاده رنانی، 1386:ص66-65].
بر طبق روایات دینی بهشت دارای ورودیهای گوناگون و در همه دارای در و دیوار و حصار
کشی میباشد، چشمهها و نهرهای در آن جاری است و خانهها و غرفههای مختلف دارد. امام
علی میفرمایند: بهشت هشت باب (در) دارد
[زکیزاده رنانی،1386:ص53] و امام سجاد نیز در مورد بهشت میفرمایند: خشتی از آن طلا
و خشتی از نقره است، دیوارهایش مُشک و خاکش زعفران و سنگ ریزههایش لولو و خداوند درجات
آن را به اندازهی آیات قرآن قرار داده است. [زکیزاده رنانی،1386.ص65-64] جریان چهار نهر شیر و عسل و آب و شراب طهور در آیهی
15 سورهی محمد و جریان داشتن نهرها زیر درختان(رعد35) و یا زیر غرفهها(عنکبوت58)
و جایگاه مومنان در در میان باغ و چشمه و احاطه شده با درختان(دخان51) عناصر ساختاری
بهشت را مشخص میکند. از طرفی با توجه به حدیثی از پیامبر اسلام میتوان برداشت نمود سلسله مراتب بهشتها در یک مجموعهی
احصا گردیده است. روایتی دیگر از پیامبر اسلام است که میفرماید: وقتی از خدا درخواست
میکنید فردوس را بخواهد که در وسط بهشت و بر نقطهی بلند آن قرار دارد، فوق آن عرش
رحمان است و نهرهای بهشت از آنجا میجوشد.[ طباطبایی،1362:ص676] بررسی ویژگیهای معماری باغ ایرانی که تداعی بهشت
را در ذهن بیننده مینماید:
1.
باغ ایرانی که خود به خود واجد ارزشهای والای انسانی
بوده است در طراحی خود نظام ارزشی ذهنی/عینی بالا و پائین را همچون یک الگو در خود
دارد. اگر به نقشهی باغهای کهن و سنتی ایران توجه کنیم این نظام را در اکثر آنها
مشاهده میکنیم، ورودی این باغها پائین است با اینکه پائین الزاما به معنی زشت، بد
یا منفی نیست بلکه این در پائین ماندن و متوقف شدن است که مذموم است. لذا از بدو ورود
ناظر متوجه امر شده و خودآگاه متوجه بالا شده و به دعوت رمزگونهی طراح پاسخ میدهد.
در این طراحیها میتوان حرکت مستمر بازدیدکنندگان را از پائین به بالا مشاهده نمود جاری بودن آب نیز خود بر وجود جایی
در بالا دلالت دارد، چون بسیاری از دیگر باغهای سنتی ایران حوض در مقابل کوشک ساخته
شده است که نقش سرچشمه (مصنوعی) را در این باغ بازی میکند. ناظر زمانی که مسیر از
پائین تا بالا را طی می کند در موقعیت بالا شاه نشین کوشک قرار میگیرد و ضمن دریافت
احساس خوشی ازسیر سلوکی که داشته به پاداش زمینی خود نیز دست مییابد و دیدن منظرهای
بدیع از کلیت چشم انداز باغ و سیری که طی کرده است، او اینک پائین را پشت سر گذاشته
و به بالا رسیده است. [ براتی، 1383:ص13]
2.
یکی دیگر از ویژگیهای باغ ایرانی تقارن میباشد؛
تقارن در باغ ایرانی را میتوان به شکل نقطهای، محوری و دو محوری نام برد.[طوسی و
امامی فر،1390:ص65] تقارن واژهای عربی است که یکی از معنی آن قرار دادن دو پدیده،
شی یا عنصر در دو سوی یک نقطه یا محور به صورت آیینهوار و تکرار شونده است، اوج قرینهسازی
را میتوان بر محورهای اصلی باغ دید؛ [سلطان زاده،1387:ص100] قرینه سازی در باغ ایرانی
از ویژگیهای خاص آن است؛ قرینه سازی باغ ایرانی با تصورات عرفانی میخواند. جدول آب
آبی آسمان را تکرار میکند و باغ خود قرینهی بهشت است... راه خود از میان قرینهها
به وحدت میرساند.[سپهری،1370:ص48]
3.
از دیگر ویژگیهای باغ ایرانی تقسیم گشتن باغ به
چهار قسمت است که توسط دو محور اصلی که به صورت عمود بر هم و صلیب وار وجود دارند و
ساختار اکثر باغهای ایرانی را تشکیل میدهند؛ در دین مزدایی که دین کهن ایرانیان است
جهان به چهار قسمت تقسیم شده است. عدد چهار به چهار عنصر مقدس (آب، باد،خاک و آتش)
به چهار فصل سال بر میگردد، چهار را در نمادگرایی بودایی نیز باز مییابیم که در آن
چهار رود از مرکز جاری میشوند و نشانهی زندگی و جاوید و باروری است. در بهشت آرمانی
قرآن وارث این تقسیم باغ به چهار قسمت با چشمهای در مرکز آن است. مربع در حد چهار
ایستاترین و کاملترین شکل و نمایندهی متجسمترین و ثابتترین جنبهی خلقت است. مربع
نمادی از زمین، وسعت، ایستایی و پایداری است. [جواهریان،1383:ص33]
4.
حصار دور باغ و محصور بودن باغ ایرانی نیز یکی از
ویژگیهای این بناها میباشد. حصار از طریق محدودسازی فضای مستقلی را در باغ ایجاد
میکند، باغهای ایرانی یا فردوس چنانکه از نام آنها بر میآید محصور بودهاند؛ پارادیز، واژهای اوستایی
است که به معنی دژ محصور میباشد دیوار دور باغ را یا حصار باغ نظم محیط را ایجاد میکند،
حصار محیط داخلی باغ را از محیط خارجی جدا میکند که در نتیجهی این خط مرزی هم شخصیت درونی را تعیین میشود و هم
چشم انداز داخلی به خوبی مشخص میگردد؛ شاید حصار یا دیوار باغ در تصور ایرانیان باستان
نشانهی این بود که اهریمن نتواند به آن باغ راه پیدا کند. [جیحانی،1387:ص9] دیوار
یا حصار دور باغ خود نمادی از سومین بُعد فضا میباشد و از نوع فضای بسته به حساب میآید.
به نظر معمار باغ یا هنرمند جهت طولی دیوار باغ با محور هستی همخوانی داشت و این عروج
طولی دیوار باغ نشان میداد که نفسی به سوی روح اعظم و جاودانگی بالا میرود؛ بُعد
عمودی دیوار باغ انگارههای بیپایان از تاریکیها و سایه روشنهاست.[بختیار،1379:ص71]
کوشک نیز فضایی است متمرکز و برون گرا؛ کوشک عمارتی است با هشت در که از هر سو گشوده
میشوند، چشم اندازی محوری رو به چهار تنگراه مشجر عرضه میکند.[طوسی و امامی فر،1390:ص66]
5.
اصل مرکزیت یکی از مهمترین اصول در ترکیب و ساماندهی
باغ ایرانی است و اغلب برای تاکید بر مهمترین کارکرد و فضای باغ مورد استفاده قرار
میگیرد؛ اصل مرکزیت همواره با اصل تقارن در بسیاری از باغهای ایرانی استفاده میشود؛
مرکزیت در اسلام نماد و یادآوری از وحدت وجود است و بر پایه و اساس بازتاب کیفیتی است
که در بطن آن وحدت نهفته است. پس در بیان وحدت و انعکاس آن از طریق مرکزیت فضاهای پر
و خالی هر یک به گونهای نقشی در فضا مییابند
و در این میان حوضهای مربع مستطیل نمادی از ثبات و پایداری هستند و زمانی که در مرکز
قرار میگیرند به عنوان یک عنصر نظمدهنده به معماری و مکان عمل میکنند. [نائینی،1381:ص48]
6.
یکی دیگر از ویژگیهای منحصر به فرد باغ ایرانی وجود
قوس در سردر باغ یا ایوانهای کوشک
میباشد؛ میتوان قوس را حد فاصل میان ماوراءالطبیعه و مابعدالطبیعه دانست
و این خود دلیل دیگری بر تقریب ماده و معنی در معماری ایرانی، یعنی همان حقیقت بهشت
که در معنی باغ ایرانی نهفته است. معادل لاتینی قوس دو لفظ (Arch) و (Archi) می باشد، لفظ (Archi) به معنی کمان است که در عربی به آن قوس میگویند،
هم ارزی لغوی
(Arch) که به معنی
معماری، ساختن خانه و سقف است؛ با عرش در زبان عربی و ارک و ارج، ارز و ارزش در زبان
فارسی که همهی آنها به معنای ساختن تقدس، سروری، بلندی پاکی است، نشان از رفعت، بلندی،
پاکی و معماری دارد.[بلخاری،1388:ص378]
7.
از دیگر مشخصههای مهم باغ ایرانی تمایل زیاد به
نمایش آب است؛ جاری شدن آب از جای جای باغ و حرکت آن در چهار جهت و چهار جوی، تمثیلی
از چهار نهر بهشتی است که در باغ ایرانی به کار گرفته شده است.[دیبا و انصاری،1376:ص9]
حوضی در مرکز باغهای ایران گنجانده گردیده که نماد از حوض بهشت است که جزئی از عالم
ملکوت نیز به شمار میرود [گودرزی سروش و مختاباد امرائی،1389ص58] و فوارههای آن نشان
دهندهی حرکت کلی آب است که هرگز از عمل خود باز نمیایستد. مسیرهایی را به وجود میآورد
که راهنمای انسان در محیط است و قرار گرفتن به روی محور اصلی باعث تشخیص مکان میشود؛
فواره زدن آب و فرو غلطیدن قطرات آن پیوسته فرشتگانی را متذکر میشوند که از سر و شانهی
هم بالا میروند و تائید این سخن در کتاب حس وحدت است که مینویسد: «افاضهی فواره
زایندهی دوایر آب با شعاع دم افزون، آغازگر دوبارهی تناوب بسط و قبضی آگاهانه است».
[بختیار،1380:ص68] نباید فراموش کرد که کارکرد آب نما بودن حوض در باغ ایرانی یک فرض
باطل است، زیرا بودن نمادین حوض در باغ ایرانی بیشک بر باورهای آئین کهن مهری استوار
است؛ به این ترتیب که انعکاس نور مهری و نیمروزی نور خورشید به آب در حال خروش حوض
[به سبب کارکردن فواره ها] به نبرد نمادین نور و ظلمت دلالت دارد؛[میرزا کوچک خوش نویس،1390:ص9]
در اهمیت به تابش نور خورشید به آب مواج در تفکرات ایرانشهری این نکته قابل ذکر است
که: مهرپرستان و بعدها زردشتیان برای انجام نیایشهای خویش از جهت و زمان تابش خورشید
بهره میجستهاند، همانگونه که در آئین اسلام نیز چنین است. ایرانیان سعی داشتند نیایشهای
خود را در جهتها و زمانهای خاص به جای آورند؛ با تابش نور خورشید بر سطح آب مواج
نمایشی از نبرد نور و سایه ایجاد میشود که در نیایشگاههای مهری این نمایش رازگونه
مطلوب بوده است.[آموزگار،1381:ص32]
v
آفرینش بهشت در منظر جهانگردان غربی پس از دیدن باغهای
ایرانی
با
برسی سفرنامههای جهانگردان غربی و توجه به گزارشات ایشان از باغهای ایرانی میتوان
به این نتیجه رسید که معمار ایرانی توانسته است منظری جلوهگر نماید که برای هر بینندهای
یاد آور بهشت باشد هرچند این بیننده از خواستگاه فرهنگی و سرزمین دیگر باشد، برای مثال
به گزارشهای چند تن از جهانگردان غربی در این باره میپردازیم: توماس هربرت در دوران
شاه عباس صفوی به دربار ایران راه مییابد،
در سفرنامهی خود توصیفات دقیق از شهرهای ایران و باغهای آن ارائه میدهد؛ چنانکه
در هنگام وداع با شیراز شعری دارد که نشان از تاثیر مناظر مسحورکنندهی این شهر و
تمثیل آن به بهشت دارد: «چرا باید بر سر آنکه بهشت در کجا قرار دارد به کنکاش برخیزیم!؟
چشمانداز بیهمتای تو بیننده را بدین گمان
خواهند انداخت که گویا بهشت از میان نرفته؛ بدرود ای دیار دل انگیز! چون آنگاه که روی
از تو بر میگردانم یاد راندن آدم از بهشت در دلم گذشت».[آربری، 1346.صص22-21] علاوه
بر این در توصیف دورنمایی اصفهان آورده است: اندک مسافتی به شهر مانده، این باغها در
نظر مسافر بیشهی عظیمی جلوه میکند، چندان بزرگ، خوشبو و سبز که گویی اینجا را بهشت
ثانی خواندن اغراق نیست، [ هنرفر،1354:ص79]
بایستی به این نکته اشاره کرد که بهشت ثانی همان کلمهی ترکیبی ثانی خلد است
که در شعر کمالالدین اسماعیل در همان دوران آمده است و این امر بیانگر آن است که هربرت
نیز، ایدهی طراحی رایج آن دوران را چهارباغ میدانند همچنین میتوان به جملی کاری(1694م)
اشاره کرد که دورنمای اصفهان را مشابه جنگل دانسته است[کاری.1348:ص60] که یادآور تصویری
است که بیشهی متبرک خومبابا-پادشاه عیلام- توصیف پاسارگاد توسط فیثاغورث و بهشتهای
شوش قبل از اسلام و شهر سبز آمده
در کتاب مقدس را به یاد میآورد.[انصاری، ص42]. انگلبرت کمپفر در دوران شاه سلیمان
به ایران آمده است و باغهای ایرانی را تمثالی از بهشت نازل دانسته است [کمپفر.
1363:ص195] این باغها از نظر آنکه با
عمارات و قصور کوچک دلربا با غنچههای شکوفان، بوتهها و گلهای نادر دست چین و انواع
و اقسام آبگیرها و فوارهها آراسته شده است، حکم بهشت روی زمین را دارد. علاوه بر این
کمپفردر توجیه کاخ و باغ هشت بهشت آورده است: جلال و جبروت و زیبایی بینظیری که این
کاخ دارد باعث شده که به آن نام هشت بهشت بدهند و به همین علت تمام باغ نیز به همین
نام شهرت یافته است. [کمپفر. 1363:ص213] ژان شاردن تاجر و سیاح فرانسوی است که توصیفاتش
از عمارت بهشت (کوشک هشت بهشت اصفهان) و تزیینات و اثاثیههای گران قیمت، نشانگر التفات
او به تجملات و تزئینات و زندگی اشرافی میباشد. شاردن دربارهی نام عبارت بهشت اصفهان
آورده است: این تالار را عمارت بهشتی مینامند زیرا عمارت بمعنی خانهی تفریح و خوشی
است و بهشت طبقهی دهم آسمان را گویند از
این جهت میتوان آن را تالار فردوس نامید. [شاردن1366:ص155] دونالد ویلبر در
کتاب باغهای ایران و کوشکهای آن علت وجودی تمثیل باغ ایرانی از بهشت را گرمای سوزان
و بیابانهای لم یزرع میداند چنانچه میآورد: هنگام پیمودن جادهی طویل بغداد-تهران
در گرمای سوزان تابستان دانستم...قهوهخانههایی دارای حوض آب و باغچههایی معطر که
نهر آبی در آن جریان داشت، بلافاصله تشبیه باغ به بهشت که ایرانیان مکرر به آن اشاره
میکنند در نظر من امری طبیعی جلوه نمود.[ویلبر.1348:ص12] از آنجایی که به زعم برخی از جهانگردان غربی در سدهی اخیر،
خشکی و بیدرختی فلات ایران یکی از دلایلی است که برای تشبیه باغ به بهشت توسط ایرانیان
ارائه شده است، ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که اکثر جهانگردان غربی در اقلیم معتدل
پرورش یافتهاند و بدیهی است که در هنگام رویارویی با گرمی و خشکی فلات ایران چنین
برداشتی داشته باشند. دلیل دیگر این امر را میتوان رواج اندیشههای مادی درغرب آن
هم در سدهی اخیر دانست، گرچه در سدههای قبل مناطق مخلف ایران از سرسبزی بیشتری برخوردار
بودند.هرمان نوردن در نخستین سالهای حکومت رضاخان به ایران آمده است و صرفا به شیفتگی
ایرانیان به باغها و تصور آن به زیباترین باغهای جهان اشاره میکند: در کومیشاه توجه
من معطوف به بوتههای سبز و درختان و گلهایی
بود که از زیر خاک سیاه زرخیز سربدر آورده بودند. حالا میتوانستیم درک کنیم که چرا
ایرانیان تصور میکنند باغهای ایرانی زیباترین باغهای جهان هستند. هر کس در دشتها
و صحراهای لم یزرع ایران بگذرد با دیدن باغها و باغچههای ایرانی شیفتگی خاصی نسبت
به رویندگی پیدا میکند. [نوردن.1356:ص113] الکسیس سولتیکف جهانگردی است که در دوران
محمدشاه قاجار به ایران آمده است و از ابهام جذابی که ایران و دینیهای آن برای وی
داشته است دچار تردید شده است: پس از دریاچهی سوان که درهی دلیجان در آنجا پایان
مییابد، خشکی این خطه تقریبا غیر قابل تصور است. اما چرا اصرار داشتم که در ذهن خود
ایران را بهشت روی زمین بدانم و حتی حالا که پرده دریده شده چرا برای عجایب مخفی این
سرزمین در تردید ماندهام!.[سولتیکف.1356:ص59] س.ج.و بنجامین جهانگردی که در عصر ناصرالدین
شاه قاجار به ایران میآید در مورد باغهای ایرانی میگوید: جهانگرد در حالیکه ساعتها
در یک صحرای خشک و سوزان طی طریق کرده است ناگهان در مقابل خود وسط صحرا آبادی را مییابد،
سبز و خرم با هوایی لطیف که رودخانهی کوچکی با آب گوارا از میان آن میگذرد و مانند
آن است که ناگهان وارد بهشت کوچکی شده باشد.
[ بنجامین.1365:ص59]
v
نتیجهگیری
با
توجه به مطالبی که در سطور بالا ذکر گردید، برای جمعبندی و نتیجهگیری میبایست گفت:
باغ ایرانی یک بازسازی از بهشت آسمانی است به روی زمین، در سرزمین کم آب و نیمه خشک
ایران. واژهی بهشت با توجه به پیشینهی ادبیاتی
آن در زبان فارسی و شواهد تاریخی، اولین بار در تفکرات ایران شهری و دین کهن ایرانیان
سُخنش به میان آمد. با آمدن اسلام به ایران با توجه به اینکه باز در دین جدید سخن از
بهشت و دوزخ در میان بود و توصیفات بسیاری در کتاب مقدس مسلمانان از بهشت به میان آمده،
دست مایهی ساختن باغهایی با برداشت از بهشت در میان هنرمند معمار ایرانی فراهم آمد؛
البته پیشینهی باغسازی ایرانیان که آبشخور فکریش بهشت بود در پیش از اسلام نیز رواج
داشت و با درآمدن ایرانیان به اسلام این روش باز ادامه یافت. نمادهای معماری به کار
رفته در باغهای ایرانی در دوران پس از اسلام کاملا نمادگرایانه است و چنان طراحی گردیده
است که هر بینندهای که وارد آن میگردد هدف سازنده و معمار آن به او انتقال مییابد؛
در مطالعهی گزارشات جهانگردان و خاورشناسان سرشناس که از این باغها بازدید داشتهاند
تصدیق کنندهی همین نظر است.
دکتر
علی نیکویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر